دازای اوسامو عشق پنهان من
؟؟اوه ددی تو که انقدر بدجنس نبودی
€•با کلمه ی ددی نزدیک بود الان بکشمش
€اول بهم نگو ددی چون ددیت نیستم دوم اخلاقم به خودمم بستگی داره یوماری حالا برو بیرون
(علامت یوماری ٪)
٪باشه میرم بدون ما تا چند ماه دیگه زن و شوهر میشیم
€برو بیرون(داد)
یوماری رفت بیرون ودازای به فکر این بود از این
ازدواج خلاص شه یهو یادش افتاد تا الان دوماه که چویا رو ندیده
(شما تصور کن دوماه گذشته)
پس حاضر شد بره به سمت جنگل
~~به ۱۰ دقیقه بعد
دازای توی کالسکه بود و توی فکر این بود چویا چجوری شده هنوز از شهر خارج نشده بودن که دازای از پنجره چویارو دید که توی یک کوچه خلوت بود و یکی داره بهش تجا.وز میکنه
€نگهدار
کالسکه چی نگه داشت و دازای به سرعت به سمت کوچه خلوت رفت
؟؟اوه چه خوشگلی
£برو کنار عوضی
؟؟نه کوچولو ماله خودمی
و شروع کرد به بوسیدن چویا و باز کردن لباسش
£ویو:چشمامو بسته بودم و فقد گریه میکردم ولی یهو دیگه سنگینیش و حس نکردم چشمامو باز کردم دیدیم پخش زمین خونی افتاده یهو تو آغوش گرم رفتم
€حالت خوبه چویا
چویا داشت تو بغل دازای گریه میکرد
€آروم باش چویا من اینجام
£ممنون هقق که نجاتم هقق دادی
€ویو:آروم شده بود
گریه نمی کرد نگاه کردمش دیدم مثل یه بچه گربه ی ناز خوابیده براید استایل بغلش کردم بردم تو کالسکه بعد کالسکه به سمت قصر حرکت کرد
~~۱۵مین بعد
£چشمامو به آرمی باز کردم دیدم یکی داره نوازشم میکنه دازای بود داشت نوازشم می کرد
£سرورم من اینجا چی کار می کنم
€هیچی خوابت برده بود منم اوردمت قصر بخواب (مهربون)
£نه سرورم من باید برگردم به جنگل
€نه تو از این به بعد اینجا زندگی میکنی پیش خودم
£ببخشید ولی من نمی تونم پیش شما باشم شما مقام تون ازمن بالاتره
€همینی که گفتم حالا بهم بگو دازای
£آخه سرورم
€فکر کنم یکی اینجا تنبیه های پادشاه و میخواد
دازای رفت رو تخت و چویا رو بغل کرد و تو گوشش گفت
€بگو دازای تا تنبیه نشی
£دازای
€خوبه تو برو دوش بگیر بعد باهم غذا میخوریم
چویا رفت دوش بگیره و دازای لباس چویا رو آماده میکرد
یه هودی پشمی سفید
شلوار پشمی سفید
دمپایی خز دار
و تو فکر این بود چویا تو اینا چقد خوشگل میشه
که چویا اومد بیرون و.....
________________________________________________________________________
خب بچه ها این پارتم مو به خاطره در خواست یکی گذاشتم
بچه ها منوببخشید واقعا درس و امتحانات نمی زار زیاد فعالیت کنم و دهم خیلی سخته دیگه خودتون میدونید الان دارم امتحانات میان ترم میدم تا سه هفته طول میکشه نگران نباشید بعد از این سه هفته تقربیا هرشب براتون ۲ پارت میزارم الان فقط یکی ببخشید دیگه
دوست تون دارم ژیگرا
سایونورا 🤗🤗
€•با کلمه ی ددی نزدیک بود الان بکشمش
€اول بهم نگو ددی چون ددیت نیستم دوم اخلاقم به خودمم بستگی داره یوماری حالا برو بیرون
(علامت یوماری ٪)
٪باشه میرم بدون ما تا چند ماه دیگه زن و شوهر میشیم
€برو بیرون(داد)
یوماری رفت بیرون ودازای به فکر این بود از این
ازدواج خلاص شه یهو یادش افتاد تا الان دوماه که چویا رو ندیده
(شما تصور کن دوماه گذشته)
پس حاضر شد بره به سمت جنگل
~~به ۱۰ دقیقه بعد
دازای توی کالسکه بود و توی فکر این بود چویا چجوری شده هنوز از شهر خارج نشده بودن که دازای از پنجره چویارو دید که توی یک کوچه خلوت بود و یکی داره بهش تجا.وز میکنه
€نگهدار
کالسکه چی نگه داشت و دازای به سرعت به سمت کوچه خلوت رفت
؟؟اوه چه خوشگلی
£برو کنار عوضی
؟؟نه کوچولو ماله خودمی
و شروع کرد به بوسیدن چویا و باز کردن لباسش
£ویو:چشمامو بسته بودم و فقد گریه میکردم ولی یهو دیگه سنگینیش و حس نکردم چشمامو باز کردم دیدیم پخش زمین خونی افتاده یهو تو آغوش گرم رفتم
€حالت خوبه چویا
چویا داشت تو بغل دازای گریه میکرد
€آروم باش چویا من اینجام
£ممنون هقق که نجاتم هقق دادی
€ویو:آروم شده بود
گریه نمی کرد نگاه کردمش دیدم مثل یه بچه گربه ی ناز خوابیده براید استایل بغلش کردم بردم تو کالسکه بعد کالسکه به سمت قصر حرکت کرد
~~۱۵مین بعد
£چشمامو به آرمی باز کردم دیدم یکی داره نوازشم میکنه دازای بود داشت نوازشم می کرد
£سرورم من اینجا چی کار می کنم
€هیچی خوابت برده بود منم اوردمت قصر بخواب (مهربون)
£نه سرورم من باید برگردم به جنگل
€نه تو از این به بعد اینجا زندگی میکنی پیش خودم
£ببخشید ولی من نمی تونم پیش شما باشم شما مقام تون ازمن بالاتره
€همینی که گفتم حالا بهم بگو دازای
£آخه سرورم
€فکر کنم یکی اینجا تنبیه های پادشاه و میخواد
دازای رفت رو تخت و چویا رو بغل کرد و تو گوشش گفت
€بگو دازای تا تنبیه نشی
£دازای
€خوبه تو برو دوش بگیر بعد باهم غذا میخوریم
چویا رفت دوش بگیره و دازای لباس چویا رو آماده میکرد
یه هودی پشمی سفید
شلوار پشمی سفید
دمپایی خز دار
و تو فکر این بود چویا تو اینا چقد خوشگل میشه
که چویا اومد بیرون و.....
________________________________________________________________________
خب بچه ها این پارتم مو به خاطره در خواست یکی گذاشتم
بچه ها منوببخشید واقعا درس و امتحانات نمی زار زیاد فعالیت کنم و دهم خیلی سخته دیگه خودتون میدونید الان دارم امتحانات میان ترم میدم تا سه هفته طول میکشه نگران نباشید بعد از این سه هفته تقربیا هرشب براتون ۲ پارت میزارم الان فقط یکی ببخشید دیگه
دوست تون دارم ژیگرا
سایونورا 🤗🤗
۲.۲k
۰۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.