هوای خونه گرمه، یه لباس بافتنیه مشکی تنمه.
هوای خونه گرمه، یه لباس بافتنیه مشکی تنمه.
به یه آهنگ ک تاحالا نشنیده بودمش گوش میدم.
کلی کار دارم ک باید انجام بدم، ولی همچنان به دیوارِ سفید رو به روم زل زدم..
نوک انگشتام یخ زده
به این فک میکنم ک باید تغییر کنم؟
تاکی باید آمای اطرافمو کنارم نگه دارم؟
تا کی باید تحمل کنم؟
و قطره های اشک ک از چشمام سرازیر میشن..
به یه آهنگ ک تاحالا نشنیده بودمش گوش میدم.
کلی کار دارم ک باید انجام بدم، ولی همچنان به دیوارِ سفید رو به روم زل زدم..
نوک انگشتام یخ زده
به این فک میکنم ک باید تغییر کنم؟
تاکی باید آمای اطرافمو کنارم نگه دارم؟
تا کی باید تحمل کنم؟
و قطره های اشک ک از چشمام سرازیر میشن..
۱۸.۴k
۱۳ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.