فتح خیبر بدست امیرالمومنین علی علیه السلام
در 24 رجب سالِ 7 هجرے در جنگ خيبر مرحب به دست اميرالمؤمنين (عليه السلام ) كشته شد و قلعه خيبر به دست آن حضرت فتح گرديد(441) ،
چون پيامبر (صلى الله عليه و آله ) به جنگ خيبريان رفت و قلعه قموص را محاصره كرد، ابتدا پرچم را براى مبارزه با آنان به ابوبكر دادند ، ابوبكر بالشكرى رفت ، ولى چون نظر به پهلوانان آنان نمود فرار و دست خالی برگشت و لشكريان هم در پى او بازگشتند ، روز بعد پيامبر (صلى الله عليه و آله ) پرچم را به عمر داد و او هم از ترس كشته شدن به ميدان جنگ نرسيده بازگشت .
👈 انتخاب امام على(عليه السلام)براى فتح خيبر ؛
پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرمودند : ((فردا پرچم را به مردى مى دهم كه حمله هايش را تكرار كند، نه اينكه فرار كند. كسى كه خدا و پيامبرش را دوست دارد و خدا و پيامبرش هم او را دوست دارند، و خداوند خيبر را به دست او فتح مى كند)) ،
همه اصحاب آرزو كردند كه اين مقام و منزلت به آنان واگذار شود. ،
فرداى آن روز، پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرمود : على بن ابى طالب (عليه السلام ) كجاست ؟
گفتند : چشم دردى دارد كه حركت براى آن حضرت مشكل است ، خاتم الانبياء (صلى الله عليه و آله ) فرمود : او را حاضر كنيد ، سلمه بن اكوع رفت و آن حضرت را آورد ، پيامبر (صلى الله عليه و آله ) سر آن حضرت را در بر گرفت و از آب دهان مبارك به چشمان نورانى حضرت خاتم الاوصياء على مرتضى (عليه السلام ) ماليد و فرمود : ((بارالها، زحمت گرما و سرما را از او بردار))،
پس از آن روز بر امير المؤ منين (عليه السلام ) درد چشم عارض نشد و از گرما و سرما آزرده نگشت ،
پيامبر (صلى الله عليه و آله ) زره خود را بر او پوشانيد و ذوالفقار را بر كمر او بست و پرچم به آن حضرت سپرد و سوار بر مركبش نموده فرمود: ((جبرئيل از سمت راست ، ميكائيل از سمت چپ ، عزرائيل از پيش رو و اسرافيل از پشت سر، و نصرت خدا بالاى سر، و دعاى من نيز از پشت سر تو است ))، يا على ، مسلماتى را بر ايشان عرضه كن ،
ميدان جنگ خيبر ، آن حضرت رفت ، و پس از موعظه و نصيحت عده اى براى جنگ با او آمدند ، آنان دو نفر از مسلمانان را شهيد كردند،
اميرالمؤ منين (عليه السلام ) بر آنها تاخته و آنها را كشتند ، آنگاه برادر مرحب با عده اى آمدند، حضرت آنها را هم به درك فرستاد.
مرحب كه شجاع بود به خونخواهى آمد. امير المؤ منين (عليه السلام ) چنان با ذوالفقار بر سرش فرود آورد كه شمشير از حلقش گذشت و او را دو نيم ساخت و به خاك انداخت ، صداى تكبير مسلمانان بلند شد. عده اى از يهود به دفاع آمدند و ...
چون پيامبر (صلى الله عليه و آله ) به جنگ خيبريان رفت و قلعه قموص را محاصره كرد، ابتدا پرچم را براى مبارزه با آنان به ابوبكر دادند ، ابوبكر بالشكرى رفت ، ولى چون نظر به پهلوانان آنان نمود فرار و دست خالی برگشت و لشكريان هم در پى او بازگشتند ، روز بعد پيامبر (صلى الله عليه و آله ) پرچم را به عمر داد و او هم از ترس كشته شدن به ميدان جنگ نرسيده بازگشت .
👈 انتخاب امام على(عليه السلام)براى فتح خيبر ؛
پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرمودند : ((فردا پرچم را به مردى مى دهم كه حمله هايش را تكرار كند، نه اينكه فرار كند. كسى كه خدا و پيامبرش را دوست دارد و خدا و پيامبرش هم او را دوست دارند، و خداوند خيبر را به دست او فتح مى كند)) ،
همه اصحاب آرزو كردند كه اين مقام و منزلت به آنان واگذار شود. ،
فرداى آن روز، پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرمود : على بن ابى طالب (عليه السلام ) كجاست ؟
گفتند : چشم دردى دارد كه حركت براى آن حضرت مشكل است ، خاتم الانبياء (صلى الله عليه و آله ) فرمود : او را حاضر كنيد ، سلمه بن اكوع رفت و آن حضرت را آورد ، پيامبر (صلى الله عليه و آله ) سر آن حضرت را در بر گرفت و از آب دهان مبارك به چشمان نورانى حضرت خاتم الاوصياء على مرتضى (عليه السلام ) ماليد و فرمود : ((بارالها، زحمت گرما و سرما را از او بردار))،
پس از آن روز بر امير المؤ منين (عليه السلام ) درد چشم عارض نشد و از گرما و سرما آزرده نگشت ،
پيامبر (صلى الله عليه و آله ) زره خود را بر او پوشانيد و ذوالفقار را بر كمر او بست و پرچم به آن حضرت سپرد و سوار بر مركبش نموده فرمود: ((جبرئيل از سمت راست ، ميكائيل از سمت چپ ، عزرائيل از پيش رو و اسرافيل از پشت سر، و نصرت خدا بالاى سر، و دعاى من نيز از پشت سر تو است ))، يا على ، مسلماتى را بر ايشان عرضه كن ،
ميدان جنگ خيبر ، آن حضرت رفت ، و پس از موعظه و نصيحت عده اى براى جنگ با او آمدند ، آنان دو نفر از مسلمانان را شهيد كردند،
اميرالمؤ منين (عليه السلام ) بر آنها تاخته و آنها را كشتند ، آنگاه برادر مرحب با عده اى آمدند، حضرت آنها را هم به درك فرستاد.
مرحب كه شجاع بود به خونخواهى آمد. امير المؤ منين (عليه السلام ) چنان با ذوالفقار بر سرش فرود آورد كه شمشير از حلقش گذشت و او را دو نيم ساخت و به خاك انداخت ، صداى تكبير مسلمانان بلند شد. عده اى از يهود به دفاع آمدند و ...
۸.۰k
۲۷ خرداد ۱۴۰۱