می دانستم او آدمِ سختی هاست. او هم می دانست من آدمِ پریدن
میدانستم او آدمِ سختیهاست. او هم میدانست من آدمِ پریدن از ارتفاعها، بالارفتن از درختان، رفتن کفِ دریاها و سفر کردنِ بدون برنامهریزیهام. من پراکنده و او منسجم. پس تصمیم گرفتیم باهم باشیم. از سختی ردشدنهاش با او، دل به دریا زدنهاش با من.
۸۶۴
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.