سرنوشت نوشته نشده
پارت 22
از ربان ا. ت: که دیدم داشت از اون ادکلنی که من براش خریده بودم میزد
فلش بک
جیمین
جان جیمین
بیا اینو وقتی منو دخترا رفته بودیم بازار برات خریدم
جیمین: ممنونم ازت شکلش که قشنگه بوشم... به به فوق العادست ممنونم ازت جوجم(و ی بوسه رو لپ ا. ت کاشت)
فلش بک به حال
از زبان ا. ت: من داشتم فکر میکردم که یهو جیمین صدام زد اخه از کجا میدونست اینجام
بله
جیمین: بیا ی کمکی به من برسون بنظرت کدومو بپوشم
من همهی کارواتاشو ی نگا زدم و ی کروات سیاه رو انتخاب کردم
جیمین: ااام سلیقت خوبه خوب حالا ی کمکی بهم میکنی وچشمک زد
از زبان ا. ت: کروات رو براش بستم که یهو دستمو محکم به سینش فشورد و دستشو رو کمرم حلقه کرد و خواست که صورتشو نزدیکم کنه که ماشین بوق زد
جیمین: اوووف انگار امروز نمیتونم اون خوشکلا رو مزه کنم بریم بریم
سوار ماشین شدیم وقتی رسیدیم ی سالن جسن بزرگ بود ی مردی داد زد اقای جیمین رسید و ی چنتا دختر اومدن همه خوشتیپ بودن
جیمین: سلام دخترا سلام چطورید
هه دانگ: ما خوبیم ها جیمین بازم امشب میخوای تنها برقصی یا با لیسا
جیمین: امروز نه تنها میرقصم نه با لیسا
و جیمین دست ا. ت رو گرفت که ا. ت پیاده سه
هه یانگ: این.. این کیه
جیمین: موادب باش اینو به درخت میگن نه دوست دختر بنده
هه یانگ: جاااانممممم
و جیمین دستشو حلقه کرد و باهم رفتن داخل سالن همه به جیمینو ا. ت زل زده بودن اخه این کی میتونه باسه که کنار دست جیمین
جیمین و ا. ت رفتن سراغ میز خانواده ی جیمین
جیمین: سلام مامان سلام بابا
مامان: سلام عزیزم این دختر خوشکل کی باشن
جیمین: این عشق من ا. ت
مامان: خوشبختم عزیزم ها جیمین نه سلیقت خوبه
من و جیمین نشستیم رو میز که من ی چیزی رو دیدیم که باورم نمیشد
☆ا. ت چی میتونه دیده باشه
جواب این سوال را در پارت بعد میفهمید
حمایت کن کیوتیـــــ♡♡
از ربان ا. ت: که دیدم داشت از اون ادکلنی که من براش خریده بودم میزد
فلش بک
جیمین
جان جیمین
بیا اینو وقتی منو دخترا رفته بودیم بازار برات خریدم
جیمین: ممنونم ازت شکلش که قشنگه بوشم... به به فوق العادست ممنونم ازت جوجم(و ی بوسه رو لپ ا. ت کاشت)
فلش بک به حال
از زبان ا. ت: من داشتم فکر میکردم که یهو جیمین صدام زد اخه از کجا میدونست اینجام
بله
جیمین: بیا ی کمکی به من برسون بنظرت کدومو بپوشم
من همهی کارواتاشو ی نگا زدم و ی کروات سیاه رو انتخاب کردم
جیمین: ااام سلیقت خوبه خوب حالا ی کمکی بهم میکنی وچشمک زد
از زبان ا. ت: کروات رو براش بستم که یهو دستمو محکم به سینش فشورد و دستشو رو کمرم حلقه کرد و خواست که صورتشو نزدیکم کنه که ماشین بوق زد
جیمین: اوووف انگار امروز نمیتونم اون خوشکلا رو مزه کنم بریم بریم
سوار ماشین شدیم وقتی رسیدیم ی سالن جسن بزرگ بود ی مردی داد زد اقای جیمین رسید و ی چنتا دختر اومدن همه خوشتیپ بودن
جیمین: سلام دخترا سلام چطورید
هه دانگ: ما خوبیم ها جیمین بازم امشب میخوای تنها برقصی یا با لیسا
جیمین: امروز نه تنها میرقصم نه با لیسا
و جیمین دست ا. ت رو گرفت که ا. ت پیاده سه
هه یانگ: این.. این کیه
جیمین: موادب باش اینو به درخت میگن نه دوست دختر بنده
هه یانگ: جاااانممممم
و جیمین دستشو حلقه کرد و باهم رفتن داخل سالن همه به جیمینو ا. ت زل زده بودن اخه این کی میتونه باسه که کنار دست جیمین
جیمین و ا. ت رفتن سراغ میز خانواده ی جیمین
جیمین: سلام مامان سلام بابا
مامان: سلام عزیزم این دختر خوشکل کی باشن
جیمین: این عشق من ا. ت
مامان: خوشبختم عزیزم ها جیمین نه سلیقت خوبه
من و جیمین نشستیم رو میز که من ی چیزی رو دیدیم که باورم نمیشد
☆ا. ت چی میتونه دیده باشه
جواب این سوال را در پارت بعد میفهمید
حمایت کن کیوتیـــــ♡♡
۶.۵k
۱۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.