پارت۵
پارت۵
شکیب)
مارال: هوف شکیب یعنی چی بازم عقب افتاده مکه من مسخره تو خانوادتم؟
هعی عروسیو عقب میندازید
شکیب: مگه دست منه مارال ؟ خودت خوب میدونی بخاطر آرایشی لباس تنگ و کوتاهت مامان بابام داداشام مخالفم ایسان با اون کوچیکیش از تو نفرت داره
مارال: واقعا .آسه خانوادت متاسفم
شکیب: درست حرف بزن مارال
مارال: صی............تیر بابا
هوف مارال رفت حالا باید این خبر به نسبت خوشحال گنندرو اول به بچه ها بدم
زنک زدم نازی و کافه هماهنگ کردم
:)
+++پایان+++
شکیب)
مارال: هوف شکیب یعنی چی بازم عقب افتاده مکه من مسخره تو خانوادتم؟
هعی عروسیو عقب میندازید
شکیب: مگه دست منه مارال ؟ خودت خوب میدونی بخاطر آرایشی لباس تنگ و کوتاهت مامان بابام داداشام مخالفم ایسان با اون کوچیکیش از تو نفرت داره
مارال: واقعا .آسه خانوادت متاسفم
شکیب: درست حرف بزن مارال
مارال: صی............تیر بابا
هوف مارال رفت حالا باید این خبر به نسبت خوشحال گنندرو اول به بچه ها بدم
زنک زدم نازی و کافه هماهنگ کردم
:)
+++پایان+++
۶.۲k
۱۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.