دیشب؛
دیشب؛
تمامِ خوابم پاییز بود
حالم خوش نیست
تو حتمن چیزیت شده
نکند مدادت را گم کرده ای وُ
مشق هایت مانده؟
نه؛
تو خوب میدانی
اول برایِ تو مینویسم
به خطِ خودت
سردم بود!
حتمن سرما خوردهای
هزاربار گفتم
جایت را کناری بینداز که باد تو را نبیند
هرز است
اما نه؛
بادی اگر بود
درختانِ باغ صدایم میکردند
که لانهیِ پرندههاشان
نیافتد
آخی!
دلت تنگ نشده باشد،
از آن همه دور...
میدانم،
تو حتمن چیزیت شده!
افشین صالحی
تمامِ خوابم پاییز بود
حالم خوش نیست
تو حتمن چیزیت شده
نکند مدادت را گم کرده ای وُ
مشق هایت مانده؟
نه؛
تو خوب میدانی
اول برایِ تو مینویسم
به خطِ خودت
سردم بود!
حتمن سرما خوردهای
هزاربار گفتم
جایت را کناری بینداز که باد تو را نبیند
هرز است
اما نه؛
بادی اگر بود
درختانِ باغ صدایم میکردند
که لانهیِ پرندههاشان
نیافتد
آخی!
دلت تنگ نشده باشد،
از آن همه دور...
میدانم،
تو حتمن چیزیت شده!
افشین صالحی
۱.۱k
۱۷ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.