چطور بی خبر از من جمعه ات را می گذرانی

چطور بی خبر از من جمعه ات را می گذرانی
و بعد ادعای دوست داشتنت می شود ؟
وقتی به تنهایی از پس
این غروب دلگیر بر می آیی
بقیه ی روزهای هفته که چیزی نیست ...
شاید ما اشتباه متوجه شدیم
تو مرا دوست نداری
تو
تنها وقت هایی مرا می خواهی
که نیاز داشته باشی به حرف زدن !
نیاز داشته باشی به آرام شدن ...
تو دوست داری کسی باشد
تا تمام حرف هایت را بزنی
بدون آن که مسئولیتش را قبول کنی !
نمی گویم دوستم داشته باش:)
می گویم ادعاهایت را جمع کن:)
بعد مثل همین غروب دلگیر
به سادگی از همه ی شان رد شو.
اگر دنبال مسکن می گردی
کشوی داروها
را باز کن
نه صفحه ی چت مرا:)