دستت که بریده شد، شکستم انگار
دستت که بریده شد، شکستم انگار
برخاکِ غمِ تو من نشستم انگار
وقتی که به مشکِ آب آن تیر نشست
من چشم به هر چه هست بستم انگار...
#یا_باب_الحوائج
برخاکِ غمِ تو من نشستم انگار
وقتی که به مشکِ آب آن تیر نشست
من چشم به هر چه هست بستم انگار...
#یا_باب_الحوائج
۸۱۲
۰۷ مهر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.