بعد تو منظره کوچهٔ مان فرق نکرد
بعد تو منظره کوچهٔ مان فرق نکرد
پنجره، چهره من، سوز اذان... فرق نکرد
سر هر پیچ که عمداً به تو بر میخوردم
سرخی صورت من از هیجان فرق نکرد
بی تو درگیر خیالات پر از درد شدم
روی بام غزلم رنگ خزان فرق نکرد
روز و شب خوانده شدی در دل هر تصنیفی
بعد تو سوز قمر، لحن بنان... فرق نکرد
مردی از جنس تو در قصه من مانده هنوز
سالها رفت ولی... مرد جوان فرق نکرد
هر چه میخواستم از شب به حقیقت پیوست
روز شد... چهره بی رحم جهان... فرق نکرد...
پنجره، چهره من، سوز اذان... فرق نکرد
سر هر پیچ که عمداً به تو بر میخوردم
سرخی صورت من از هیجان فرق نکرد
بی تو درگیر خیالات پر از درد شدم
روی بام غزلم رنگ خزان فرق نکرد
روز و شب خوانده شدی در دل هر تصنیفی
بعد تو سوز قمر، لحن بنان... فرق نکرد
مردی از جنس تو در قصه من مانده هنوز
سالها رفت ولی... مرد جوان فرق نکرد
هر چه میخواستم از شب به حقیقت پیوست
روز شد... چهره بی رحم جهان... فرق نکرد...
۶۲۲
۲۷ دی ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.