کسی آهسته بر در زد!!!
کسی آهسته بر در زد!!!
صدای ضربه ی دستش به گوشم آشنا آمد،
دلم در سینه پرپر زد،
گشودم در،
به چشمم چهره اش بی اعتنا آمد،
نگاهی کرد و لبخندی زد و آهسته ترکم کرد!!!
کسی آهسته بر در زد!!!
دلم در سینه پرپر زد،
ولی این بار قاصد بود،
برایم نامه ای آورد از آن سرخورده ی مغموم،
به چشمم آشنا آمد، خطی از روی دلتنگی،
نوشت: افسوس!!
اگر از من بدی سرزد،
بجایش بر سرم از هر کجا صدها بلا آمد...
صدای ضربه ی دستش به گوشم آشنا آمد،
دلم در سینه پرپر زد،
گشودم در،
به چشمم چهره اش بی اعتنا آمد،
نگاهی کرد و لبخندی زد و آهسته ترکم کرد!!!
کسی آهسته بر در زد!!!
دلم در سینه پرپر زد،
ولی این بار قاصد بود،
برایم نامه ای آورد از آن سرخورده ی مغموم،
به چشمم آشنا آمد، خطی از روی دلتنگی،
نوشت: افسوس!!
اگر از من بدی سرزد،
بجایش بر سرم از هر کجا صدها بلا آمد...
۴۸۶
۱۴ خرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.