پارت بیست و هفتم
#پارت_بیستوهفتم
رو مبل نشسته بودیم و به هم دیگه نگاه میکردی پسرا هم رفته بودن پیش نیما اوین هم خواب بود
رویا - بچه ها بریم خرید
ترمه - اره بریم
+ بریم من که حوصلم سر رفته
رفتیم ی بیلرسوت مشکی با موهای طلایی تا زیر باسنم و تل گربه ای مشکی و کفش ال استار مشکی با کمی ارایش گوشیم رو هم برداشتم موهام رو دو طرف گیس کردم گذاشتم جلوم رفتم پایین
رویا - اولالا بزارید منم برم مثل شما لباس بپوشم
منو ترمه لباسامون مثل هم بود کلا قل شده بودیم
ترمه - میگم اوین چی پس
+ ول کن اون الان خوابه
رویا هم اومد اول رفتیم جلوی اینه عکس گرفتیم و رفتیم بیرون
+ میگم چرا هرکی رد میشه یا چشمک میزنه یا بوس میفرسته
رویا- فکر کنم از امشب پسرا باید جواب خاستگار بدن
ترمه - حتما
به گفته ی ترمه رفتیم داخل ی پاساژ پنج طبقه
لباسا و چیز های جالبی داشت ولی من که اصلا حال خریدن چیزی رو نداشتم
رویا - بچه ها من شدیدا به ی لباس خواب خرسی نیازمندم
+ اره منم بریم
رفتیم داخل مغازه که صاحبش ی پسر جوون بود
ترمه - اهههه اون چیزی که ما میخوایم نداره همش خاکبرسریه
رویا - بریم
از پاساژ اومدیم بیرون
ترمه - من گشنمه
+ منم
رویا - منم بریم اون رستوران
بعد از خوردن پاستا از رستوران اومدیم بیرون
ترمه - وااااااااای بچه ها فاتحمون خوندس پسرا کلی زنگ زدن اروینم پیام داده اگه تا پنج دقیقه ی هتل بودین که هیچ اگه نه میکشمتون
گوشی ترمه رو ازش گرفتم و برای اروین پیام دادم : نمیایم میخوایم خرید کنیم
اروین - غلط میکنی باید بیایید
+ نمیاییم 😝
گوشی رو دادم به ترمه
رویا -به منم زنگ زدن
+ گوشی هاتون رو خاموش کنید
ترمه - چیی؟؟
+ خاموش کنید
دوتا مغازه ی کیف و کفش هم رفتیم ولی بازم چیزی نخریدیم مغازه های دیگه هم یا شلوغ بودن یا بسته بودن
رویا - بریم دیگه
+ اره بریم
داخل راه هتل بودیم که ی ماشین کنارمون ترمز کرد و بوق زد
برگشتیم دیدم پسرا با اخم وحشتناکی داخل ماشین نشستن که اروین اشاره کرد سوار شیم
ابروم رو انداختم بالا که یعنی نه همینطور چندبار گفت دید ما نمیایم سه تایی پیاده شدن
+ دخترا با شمارش من فرار کنید (۳...۲...۱...)
دویدیم که پسرا هم پشت سرمون دویدن
اروین - وایسین ببینم
تندتر دویدیم که ازشون دور شدیم
کنار در هتل ایستادیم و نفس کشیدیم و رفتیم بالا در زدم که ترمه رفت عقب نگاه کردم دیدم اروین دستشو محکم گرفته و داره در گوشش ی چیزی میگه تا خواستم حرفی بزنم ادرین اومد طرفم و دستمو محکم گرفت کشید
ادرین - کجا رفته بودین
+ هیچ جا رفتیم دور زدیم
ادرین - با این قیافه ها
+ اره مگه چشه
دستمو محکم گرفت و فشار داد که اشکم در اومد زدم به سیم اخر و دستمو از دستش کشیدم بیرون که دستم بیهس شد رد انگشتاش روی دستم مونده بود
همینطور که گریه میکردم گفتم : مگه دلدرد داری اینی که گرفتی دسته نه چوب بفهم که دست ی دختر نازکه زود درد میگیره
همین موقع بود که در باز شد و منو اون دوتا رفتیم داخل ترمه هم مثل من داشت گریه میکرد ولی رویا رو رادوین نگرفته بود
رفتیم داخل اتاقم و سه نفره خوابیدیم روی تخت دو نفره و زدم زیر گریه
+ در رو قفل کنید
رویا رفت و در رو قفل کرد
حالا درسته باشگاه میرفتم ولی نباید اینجوری دستمو میگرفت
صدای در اومد و پسرا که حرف میزدن
اروین - بیایید بیرون ببینم کجا رفته بودین
ترمه با گریه - به تو هیچ ربطی نداره ما کجا بودیم
ادرین - اِاااا بیاین بیرون دیگه
+ تو یکی ساکت شو تا نیومدم با زمین و زمان یکیت کنم
ادرین با صدای که حرس توش موج میزد گفت - بیاین بیرووووون
بیرون رو با داد گفت
ما سه تاهم گفتیم - نمیایم
با دادی که ادرین زد قلبم افتاد تو شلوارم 💀
لایک کامنت و فالو یادتون نره
🙏 🙏 🙏 🙏 🙏 🙏 🙏
رو مبل نشسته بودیم و به هم دیگه نگاه میکردی پسرا هم رفته بودن پیش نیما اوین هم خواب بود
رویا - بچه ها بریم خرید
ترمه - اره بریم
+ بریم من که حوصلم سر رفته
رفتیم ی بیلرسوت مشکی با موهای طلایی تا زیر باسنم و تل گربه ای مشکی و کفش ال استار مشکی با کمی ارایش گوشیم رو هم برداشتم موهام رو دو طرف گیس کردم گذاشتم جلوم رفتم پایین
رویا - اولالا بزارید منم برم مثل شما لباس بپوشم
منو ترمه لباسامون مثل هم بود کلا قل شده بودیم
ترمه - میگم اوین چی پس
+ ول کن اون الان خوابه
رویا هم اومد اول رفتیم جلوی اینه عکس گرفتیم و رفتیم بیرون
+ میگم چرا هرکی رد میشه یا چشمک میزنه یا بوس میفرسته
رویا- فکر کنم از امشب پسرا باید جواب خاستگار بدن
ترمه - حتما
به گفته ی ترمه رفتیم داخل ی پاساژ پنج طبقه
لباسا و چیز های جالبی داشت ولی من که اصلا حال خریدن چیزی رو نداشتم
رویا - بچه ها من شدیدا به ی لباس خواب خرسی نیازمندم
+ اره منم بریم
رفتیم داخل مغازه که صاحبش ی پسر جوون بود
ترمه - اهههه اون چیزی که ما میخوایم نداره همش خاکبرسریه
رویا - بریم
از پاساژ اومدیم بیرون
ترمه - من گشنمه
+ منم
رویا - منم بریم اون رستوران
بعد از خوردن پاستا از رستوران اومدیم بیرون
ترمه - وااااااااای بچه ها فاتحمون خوندس پسرا کلی زنگ زدن اروینم پیام داده اگه تا پنج دقیقه ی هتل بودین که هیچ اگه نه میکشمتون
گوشی ترمه رو ازش گرفتم و برای اروین پیام دادم : نمیایم میخوایم خرید کنیم
اروین - غلط میکنی باید بیایید
+ نمیاییم 😝
گوشی رو دادم به ترمه
رویا -به منم زنگ زدن
+ گوشی هاتون رو خاموش کنید
ترمه - چیی؟؟
+ خاموش کنید
دوتا مغازه ی کیف و کفش هم رفتیم ولی بازم چیزی نخریدیم مغازه های دیگه هم یا شلوغ بودن یا بسته بودن
رویا - بریم دیگه
+ اره بریم
داخل راه هتل بودیم که ی ماشین کنارمون ترمز کرد و بوق زد
برگشتیم دیدم پسرا با اخم وحشتناکی داخل ماشین نشستن که اروین اشاره کرد سوار شیم
ابروم رو انداختم بالا که یعنی نه همینطور چندبار گفت دید ما نمیایم سه تایی پیاده شدن
+ دخترا با شمارش من فرار کنید (۳...۲...۱...)
دویدیم که پسرا هم پشت سرمون دویدن
اروین - وایسین ببینم
تندتر دویدیم که ازشون دور شدیم
کنار در هتل ایستادیم و نفس کشیدیم و رفتیم بالا در زدم که ترمه رفت عقب نگاه کردم دیدم اروین دستشو محکم گرفته و داره در گوشش ی چیزی میگه تا خواستم حرفی بزنم ادرین اومد طرفم و دستمو محکم گرفت کشید
ادرین - کجا رفته بودین
+ هیچ جا رفتیم دور زدیم
ادرین - با این قیافه ها
+ اره مگه چشه
دستمو محکم گرفت و فشار داد که اشکم در اومد زدم به سیم اخر و دستمو از دستش کشیدم بیرون که دستم بیهس شد رد انگشتاش روی دستم مونده بود
همینطور که گریه میکردم گفتم : مگه دلدرد داری اینی که گرفتی دسته نه چوب بفهم که دست ی دختر نازکه زود درد میگیره
همین موقع بود که در باز شد و منو اون دوتا رفتیم داخل ترمه هم مثل من داشت گریه میکرد ولی رویا رو رادوین نگرفته بود
رفتیم داخل اتاقم و سه نفره خوابیدیم روی تخت دو نفره و زدم زیر گریه
+ در رو قفل کنید
رویا رفت و در رو قفل کرد
حالا درسته باشگاه میرفتم ولی نباید اینجوری دستمو میگرفت
صدای در اومد و پسرا که حرف میزدن
اروین - بیایید بیرون ببینم کجا رفته بودین
ترمه با گریه - به تو هیچ ربطی نداره ما کجا بودیم
ادرین - اِاااا بیاین بیرون دیگه
+ تو یکی ساکت شو تا نیومدم با زمین و زمان یکیت کنم
ادرین با صدای که حرس توش موج میزد گفت - بیاین بیرووووون
بیرون رو با داد گفت
ما سه تاهم گفتیم - نمیایم
با دادی که ادرین زد قلبم افتاد تو شلوارم 💀
لایک کامنت و فالو یادتون نره
🙏 🙏 🙏 🙏 🙏 🙏 🙏
۱۲.۸k
۰۲ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.