گاهی بغض میکنی،رنگـ میبازی،اشک میریزی،یقه تمام چراا ها و
گاهی بغض میکنی،رنگـ میبازی،اشک میریزی،یقه تمام چراا ها و نبودن ها را میگیری،دیگر هیچ چیز برایت زیبا نخواهد بود،شاکی میشوی از تمام نبایدها،غصه میخوری،
ب گوشه ای تکیه میدهی...خیره ب عکسی ک دلت لک زده برای لحظه ای بودنش ،لمس دستانش،شنیدن صدایش،خسته از عالم و آدم..گاه از دست خدا....
دلگیر و ماتم زده ..غرق اندوه...
بی انگیزه قدمـ میزنی میان آدم هایی ک هیچ کدام شبیه انسان خیالت نیست...
دیگر قدم زدن در هوای بارانی برایت لذت بخش نخواهد بود..
دیگر حالو هوای عید و خرید هایش برایت جذابیتی ندارد..
دیگر حالو هوای مهر و مدرسه برایت بی روح شده...
دیگر...
و
دیگــــــــــــر زندگی کردن برایت معنا ندارد...
ب گوشه ای تکیه میدهی...خیره ب عکسی ک دلت لک زده برای لحظه ای بودنش ،لمس دستانش،شنیدن صدایش،خسته از عالم و آدم..گاه از دست خدا....
دلگیر و ماتم زده ..غرق اندوه...
بی انگیزه قدمـ میزنی میان آدم هایی ک هیچ کدام شبیه انسان خیالت نیست...
دیگر قدم زدن در هوای بارانی برایت لذت بخش نخواهد بود..
دیگر حالو هوای عید و خرید هایش برایت جذابیتی ندارد..
دیگر حالو هوای مهر و مدرسه برایت بی روح شده...
دیگر...
و
دیگــــــــــــر زندگی کردن برایت معنا ندارد...
۲.۹k
۲۱ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.