جمعه ها را باید قاب گرفت.
جمعهها را باید قاب گرفت.
درست مثل همان عکس های قدیمی و خاک گرفته ی روی دیوار.
انگار جمعه ها ماندگار ترین روزهای آفرینش اند...
تلخی ها و شیرینی هایش، قاب می شوند و می چسبد به دیوارخانه ی دلت. مثل لبخند های مادر بزرگ در آن عکس قدیمی. یا مثل گریه های من در آغوش مادر، که با دیدنش در عکس های قدیمی، همیشه لبخند می زنم.
مرد و زن هم ندارد... جمعه ها باید کسی را داشته باشی که تو را در آغوش بکشد! جمعه ها را بایدعاشقانه گذراند؛ تا غروبش دلگیرت نکند.
باید دست در دست های گرم تو گذاشت و جاده ها را یکی یکی فتح کرد.
آخر باید یکی را داشته باشی تا با بوسه های بی هوایش به تو بفهماند که جمعه ها عشق تعطیل نیست؛ لعنتی تازه سر آغاز عاشق شدن است...
خدا کند که بیاید مسافری که نیامد
و کوچه کوچه بنازم به عابری که نیامد
دوباره مثل گذشته تمام فاصله ها را
غزل غزل بنویسم به شاعری که نیامد
همیشه غربت اینجا فقط نصیب دل من
شریک غربت من کو؟ مهاجری که نیامد
به پلک پلک نگاهم دخیل خاطره بستم
و رو به پنجره کردم به زائری که نیامد
شکست بغض غرورم در انتظار عزیزی
دعا کنید بیاید مسافری که نیامد !
درست مثل همان عکس های قدیمی و خاک گرفته ی روی دیوار.
انگار جمعه ها ماندگار ترین روزهای آفرینش اند...
تلخی ها و شیرینی هایش، قاب می شوند و می چسبد به دیوارخانه ی دلت. مثل لبخند های مادر بزرگ در آن عکس قدیمی. یا مثل گریه های من در آغوش مادر، که با دیدنش در عکس های قدیمی، همیشه لبخند می زنم.
مرد و زن هم ندارد... جمعه ها باید کسی را داشته باشی که تو را در آغوش بکشد! جمعه ها را بایدعاشقانه گذراند؛ تا غروبش دلگیرت نکند.
باید دست در دست های گرم تو گذاشت و جاده ها را یکی یکی فتح کرد.
آخر باید یکی را داشته باشی تا با بوسه های بی هوایش به تو بفهماند که جمعه ها عشق تعطیل نیست؛ لعنتی تازه سر آغاز عاشق شدن است...
خدا کند که بیاید مسافری که نیامد
و کوچه کوچه بنازم به عابری که نیامد
دوباره مثل گذشته تمام فاصله ها را
غزل غزل بنویسم به شاعری که نیامد
همیشه غربت اینجا فقط نصیب دل من
شریک غربت من کو؟ مهاجری که نیامد
به پلک پلک نگاهم دخیل خاطره بستم
و رو به پنجره کردم به زائری که نیامد
شکست بغض غرورم در انتظار عزیزی
دعا کنید بیاید مسافری که نیامد !
۱۱.۲k
۲۴ خرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.