*گل یخ*
*گل یخ*
*محمد*
رفتم داخل ولی انقدر عصبی بودم نتونستم جلو خودمو بگیرم با مشت زدم به آینه وفریاد زدم اگه یه بار دیگه احمد میومد تو این خونه خودم می کشتمش عوضی پست نشستم رو مبل سرم داشت می ترکید خوب شد پرونده رو جا گذاشته بودم دستمو بستم ولی خونش بند نمیومد ودرد داشت پرونده رو برداشتم وبرگشتم دفتر آرمین منتظرم بود با دیدنم گفت : رفتی یه پرو....محمد دستت چی شده
- هیچی ...بیا آرمین زود کاراشو انجام بده دستمو ببندم
ارمین پرونده رو گرفت ورفت پیش موکلش رفتم دستمو گرفتم زیر آب بدجور بریده بود بستمش باید بخیه اش می زدن خونش بند نمیومد
- محمد ...چت شده پسر ...دعوا کردی .با توه ام
- بریم بخیه بزنم میگم چی شده
با ماشین آرمین رفتیم دکتر دستمو بخیه زدن وبستن بعدم آرمین رسوندم تا خونه
- محمد نمی خوای بگی چی شده من غریبه شدم برات ؟!
- رفتم خونه احمد پسر عمه ام اونجا بود
- خوب ...مشکلش چیه
برگشتم نگاش کردم گفتم : کسی نبودخونه اونم داشت فرشته رو عصبی می کردبعدم گفت می خوام بیام خو استگاری دیدم حرفاش خیلی حال فرشته رو بد کرده منم احمدرو زدم
- زدیش که دستت اینجوری شد ؟؟!!!!
- نه عصبی شدم آینه رو شکوندم
- محمد قرار نیست تو دیگه عصبی بشی
- چیزی که به فرشته ربط داشت باشه منو عصبی می کنه .
- محمد می فهمی چی میگی
- به توکه نمی تونم دروغبگم یا خودمو گول بزنم دوسش دارم دست خودم نیست
- می دونی که گذشته چه اتفاقاتی افتاده
- می دونم
- چیکار می کنی پسر خودتو نابود می کنی
- چرا نابود بشم
- این دوست داشتن عواقب بدی داره
- دیگه بدتر از این
- نمی دونم چی بگم بهت ولی تا خودت عوض نشی ودست از این کله شق بازیات بر نداری هیچی درست نمی شه
- چی درست بشه؟!
- مگه تو نمی خوای دوباره فرشته برگرده مگه بخاطر همین نبود اتقدر مجرد موندی من که همه چیزو می دونم
- مسعله اینه اون از من نفرت داره .بعدم من منظورم اینه دوسش دارم ولی قصدی ندارم
- زمان همه چی رو مشخص می کنه
از ماشین پیاده شدم آرمین بوقی زد ورفت رفتم داخل آفتاب اذیت می کرد نگاهم به جای چند ساعت پیش افتاد که فرشته از ترس رنگش پریده بود واز احمد می ترسید وخجالت می کشید ولی چرا نگاهش به من متفاوت بود ؟؟؟!!!
*محمد*
رفتم داخل ولی انقدر عصبی بودم نتونستم جلو خودمو بگیرم با مشت زدم به آینه وفریاد زدم اگه یه بار دیگه احمد میومد تو این خونه خودم می کشتمش عوضی پست نشستم رو مبل سرم داشت می ترکید خوب شد پرونده رو جا گذاشته بودم دستمو بستم ولی خونش بند نمیومد ودرد داشت پرونده رو برداشتم وبرگشتم دفتر آرمین منتظرم بود با دیدنم گفت : رفتی یه پرو....محمد دستت چی شده
- هیچی ...بیا آرمین زود کاراشو انجام بده دستمو ببندم
ارمین پرونده رو گرفت ورفت پیش موکلش رفتم دستمو گرفتم زیر آب بدجور بریده بود بستمش باید بخیه اش می زدن خونش بند نمیومد
- محمد ...چت شده پسر ...دعوا کردی .با توه ام
- بریم بخیه بزنم میگم چی شده
با ماشین آرمین رفتیم دکتر دستمو بخیه زدن وبستن بعدم آرمین رسوندم تا خونه
- محمد نمی خوای بگی چی شده من غریبه شدم برات ؟!
- رفتم خونه احمد پسر عمه ام اونجا بود
- خوب ...مشکلش چیه
برگشتم نگاش کردم گفتم : کسی نبودخونه اونم داشت فرشته رو عصبی می کردبعدم گفت می خوام بیام خو استگاری دیدم حرفاش خیلی حال فرشته رو بد کرده منم احمدرو زدم
- زدیش که دستت اینجوری شد ؟؟!!!!
- نه عصبی شدم آینه رو شکوندم
- محمد قرار نیست تو دیگه عصبی بشی
- چیزی که به فرشته ربط داشت باشه منو عصبی می کنه .
- محمد می فهمی چی میگی
- به توکه نمی تونم دروغبگم یا خودمو گول بزنم دوسش دارم دست خودم نیست
- می دونی که گذشته چه اتفاقاتی افتاده
- می دونم
- چیکار می کنی پسر خودتو نابود می کنی
- چرا نابود بشم
- این دوست داشتن عواقب بدی داره
- دیگه بدتر از این
- نمی دونم چی بگم بهت ولی تا خودت عوض نشی ودست از این کله شق بازیات بر نداری هیچی درست نمی شه
- چی درست بشه؟!
- مگه تو نمی خوای دوباره فرشته برگرده مگه بخاطر همین نبود اتقدر مجرد موندی من که همه چیزو می دونم
- مسعله اینه اون از من نفرت داره .بعدم من منظورم اینه دوسش دارم ولی قصدی ندارم
- زمان همه چی رو مشخص می کنه
از ماشین پیاده شدم آرمین بوقی زد ورفت رفتم داخل آفتاب اذیت می کرد نگاهم به جای چند ساعت پیش افتاد که فرشته از ترس رنگش پریده بود واز احمد می ترسید وخجالت می کشید ولی چرا نگاهش به من متفاوت بود ؟؟؟!!!
۱۱.۳k
۰۱ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.