من از غربت شاخه ها می ترسم
من از غربت شاخه ها می ترسم
از دیوانگی رنگ ها،
و از دو دلی های آسمان.
مگر برگ و شاخه عاشق یکدیگر نیستند؟
پس چرا شاخه ها تنها می شوند؟
من از سلام برگِ لرزان به زمین
و از دست های کوتاه نور می ترسم.
میان من و پاییز
به اندازه ی یک خواب عمیق
فاصله بگذارید
از دیوانگی رنگ ها،
و از دو دلی های آسمان.
مگر برگ و شاخه عاشق یکدیگر نیستند؟
پس چرا شاخه ها تنها می شوند؟
من از سلام برگِ لرزان به زمین
و از دست های کوتاه نور می ترسم.
میان من و پاییز
به اندازه ی یک خواب عمیق
فاصله بگذارید
۸۹۵
۰۷ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.