گردبادے در هـــــوای ساحلی طوفانی ام
گردبادے در هـــــوای ساحلی طوفانی ام
رعشـــــه ها زد روی امـواج دل بارانی ام
بی نفس در التماسم صـخره ها را میدرم
زورقی افتاده بر گل شـکل ســرگردانی ام
در دل تاریک دریا چون صـدف پنهان شدی
جستجویت می ڪنم در ظلمت ویرانی ام
سرنوشــــــتم می ڪشد بر مســلخ دار بلا
در نگاه ســرد چشـــــمت تا ابد زندانی ام
پشت دیوار بلنـــد پلـــڪ هاے هـــر شبم
گریه پــنهان کرده ام در خلوت پنهانی ام
در قـــــمار با تـو می بازم دل خود را ،ولی
می زنم دل را بہ دریا هر طــرف می رانی ام
در تپــش با قلـــــب بیمارم مـــــدارا می کنم
نیش خود را می زنی ، با طعنه می رنجانی ام
رعشـــــه ها زد روی امـواج دل بارانی ام
بی نفس در التماسم صـخره ها را میدرم
زورقی افتاده بر گل شـکل ســرگردانی ام
در دل تاریک دریا چون صـدف پنهان شدی
جستجویت می ڪنم در ظلمت ویرانی ام
سرنوشــــــتم می ڪشد بر مســلخ دار بلا
در نگاه ســرد چشـــــمت تا ابد زندانی ام
پشت دیوار بلنـــد پلـــڪ هاے هـــر شبم
گریه پــنهان کرده ام در خلوت پنهانی ام
در قـــــمار با تـو می بازم دل خود را ،ولی
می زنم دل را بہ دریا هر طــرف می رانی ام
در تپــش با قلـــــب بیمارم مـــــدارا می کنم
نیش خود را می زنی ، با طعنه می رنجانی ام
۲.۷k
۱۷ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.