می توانم برایت شعری بگویم
می توانم برایت شعری بگویم
از تمام حرفهایی که نمی زنم
از جاده هایی که
بی تو
قدم زدم
از پنجره هایی که از آن ندیدمت
از روزهایی که بی تو هدر شدند..
می توانم شعری باشم برلبهایت زمزمه شوم باران کافی ست برایم که دوباره عاشقت
شوم رفته ایی
من بی نهایت دوستت دارم هنوزبادلی ویران شده مشتاق دیدارم هنوزشاخه ی
با دلی
یادتو دردستان بادافتاده ویران شده مشتاق است
برده از
ما خواب شب بیدار بیدارم هنوز
از تمام حرفهایی که نمی زنم
از جاده هایی که
بی تو
قدم زدم
از پنجره هایی که از آن ندیدمت
از روزهایی که بی تو هدر شدند..
می توانم شعری باشم برلبهایت زمزمه شوم باران کافی ست برایم که دوباره عاشقت
شوم رفته ایی
من بی نهایت دوستت دارم هنوزبادلی ویران شده مشتاق دیدارم هنوزشاخه ی
با دلی
یادتو دردستان بادافتاده ویران شده مشتاق است
برده از
ما خواب شب بیدار بیدارم هنوز
۲.۸k
۱۷ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.