رمان دخترای شیطون
رمان دخترای شیطون
پارت_۷۷
بهنود ارژنگ کسی نیست که هر کسی مثل تو بیاد زایم کنه چون زبونشو میبرم تا اینکه کی از دوستام شنیدم نامزد کردی برای همین خواستم ازت انتقام اون همه بی محلیو بگیرم حالا هم جلو چشم شوهرت عقدت میکنم
شوهرتم
به حالت فکر دستشو گذاشت رو چونش
یه بشکن زد
بهنود:اها با داداش عوضی تر از خودش میرن ته دره
خندید
ته دلم خالی شد وای نه
من:ب..بهنود منظورت از داداشش چیه
بهنود:فکر کنم اسمش ارمیا بود
من:چ..چی داری میگی تو به اون چکار داری
بهنود:اخه عروسک یکی از دوستامو گرفته بود
عروسک
من:ا..اسم دوستت چیه
بهنود:بگم شاخ در میاری ارسن،ارسن کاشف
دهنمباز موند
زدم زیر گریه
من:نههههههه ریحانههههه خواهرم وای خدا وای ارادم تو رو خدا بزار ارادو ببینم
یهو در باز شد اراد و دونفر دست بسته اوردن تو بیهوش بود
من زیر لب گفتم
من:ارادم وای خدا ریحانه خواهرم ارمیا ای خدااااا
گریم شدت گرفت
دست و پامو تکون دادم
من:عوضی نامزد کثیف توله سگ اشغ...
یه طرف صورتم سوخت
بهنود:اگ زبونتو کوتاه نکنی صورت خوشگل عشقتو با این هط خطی میکنم
یه چاقو کوچیک از تو جیبش در اورد
از ترس اب دهنمو قورت دادم تند تند شرمو تکون دادم
دیدم ارادم بستن رو صندلی رد به روی من و رفتن بیرون
من:اراد ارادم پاشو اراد چشماتو باز کن
اینارو با گریه میگفتم
چشماش تکونخورد یخورده مکث کرد چشماش و باز کرد دور اتاق گردوند
که چشمش به من افتاد که دادم گریه میکنم
اراد:تو اینجا چکار میکنی من اینجا چکار میکنم چ..چرا لباستو در اوردی چرا ف..قط یه تاپ تنته
چشمامو بستم و فقط اشک ریختم
اراد:با توعم نفهم
دیگه تحملمتموم شد
من:نفهم تویی عوضی
هق هقم اوج گرفت
من:اگه تو خونه میزاشتی توضیح بدم اینجوری نمیشد تو روز خواستگاری بهم قول دادی که زود قضاوت نکنی ولی نمیدونستم اینجوری میزنی زیر قولت
اینارو با داد و گریه میگفتم
اراد خواست یه چیزی بگه که در باز شد و بهنود اومد تو
اراد تا دید بهنود اومد تو
اراد:من و زنم اینجا چکار میکنیم
بهنود رفت یه صندلی اورد نشست روش
بهنود:بزار از اول بگم من از این جوجه طلایی خیلی خوشم میومد تو مهمونط دیدمش ولی محلم نداد ک زایممیکرد منم عقده موند رو دلم تا اینکه یه دوست خوب به گوشن رسوندش که این جوجه طلایی نامزد کرده خواستم انتقام بگیرم ازش بدای همینشمارشو توسط همون دوست خوب گیر اوردن شروع کردم به اس ام لس دادنش اذیت کردنش میدونستم خیلی دوست داره از التماسایی که میکرد معلوم بود ولی خوب دیگه قسمت هم نیستید
اراد یه نگاه به من کرد یه نگاه به بهنود
اراد:چ..چی داری میگی؟
یهنود رو کرد سمت من
پارت_۷۷
بهنود ارژنگ کسی نیست که هر کسی مثل تو بیاد زایم کنه چون زبونشو میبرم تا اینکه کی از دوستام شنیدم نامزد کردی برای همین خواستم ازت انتقام اون همه بی محلیو بگیرم حالا هم جلو چشم شوهرت عقدت میکنم
شوهرتم
به حالت فکر دستشو گذاشت رو چونش
یه بشکن زد
بهنود:اها با داداش عوضی تر از خودش میرن ته دره
خندید
ته دلم خالی شد وای نه
من:ب..بهنود منظورت از داداشش چیه
بهنود:فکر کنم اسمش ارمیا بود
من:چ..چی داری میگی تو به اون چکار داری
بهنود:اخه عروسک یکی از دوستامو گرفته بود
عروسک
من:ا..اسم دوستت چیه
بهنود:بگم شاخ در میاری ارسن،ارسن کاشف
دهنمباز موند
زدم زیر گریه
من:نههههههه ریحانههههه خواهرم وای خدا وای ارادم تو رو خدا بزار ارادو ببینم
یهو در باز شد اراد و دونفر دست بسته اوردن تو بیهوش بود
من زیر لب گفتم
من:ارادم وای خدا ریحانه خواهرم ارمیا ای خدااااا
گریم شدت گرفت
دست و پامو تکون دادم
من:عوضی نامزد کثیف توله سگ اشغ...
یه طرف صورتم سوخت
بهنود:اگ زبونتو کوتاه نکنی صورت خوشگل عشقتو با این هط خطی میکنم
یه چاقو کوچیک از تو جیبش در اورد
از ترس اب دهنمو قورت دادم تند تند شرمو تکون دادم
دیدم ارادم بستن رو صندلی رد به روی من و رفتن بیرون
من:اراد ارادم پاشو اراد چشماتو باز کن
اینارو با گریه میگفتم
چشماش تکونخورد یخورده مکث کرد چشماش و باز کرد دور اتاق گردوند
که چشمش به من افتاد که دادم گریه میکنم
اراد:تو اینجا چکار میکنی من اینجا چکار میکنم چ..چرا لباستو در اوردی چرا ف..قط یه تاپ تنته
چشمامو بستم و فقط اشک ریختم
اراد:با توعم نفهم
دیگه تحملمتموم شد
من:نفهم تویی عوضی
هق هقم اوج گرفت
من:اگه تو خونه میزاشتی توضیح بدم اینجوری نمیشد تو روز خواستگاری بهم قول دادی که زود قضاوت نکنی ولی نمیدونستم اینجوری میزنی زیر قولت
اینارو با داد و گریه میگفتم
اراد خواست یه چیزی بگه که در باز شد و بهنود اومد تو
اراد تا دید بهنود اومد تو
اراد:من و زنم اینجا چکار میکنیم
بهنود رفت یه صندلی اورد نشست روش
بهنود:بزار از اول بگم من از این جوجه طلایی خیلی خوشم میومد تو مهمونط دیدمش ولی محلم نداد ک زایممیکرد منم عقده موند رو دلم تا اینکه یه دوست خوب به گوشن رسوندش که این جوجه طلایی نامزد کرده خواستم انتقام بگیرم ازش بدای همینشمارشو توسط همون دوست خوب گیر اوردن شروع کردم به اس ام لس دادنش اذیت کردنش میدونستم خیلی دوست داره از التماسایی که میکرد معلوم بود ولی خوب دیگه قسمت هم نیستید
اراد یه نگاه به من کرد یه نگاه به بهنود
اراد:چ..چی داری میگی؟
یهنود رو کرد سمت من
۸۸.۸k
۲۷ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.