گاه موجی بند دل را چون حمایل می کشد
گاه موجی بند دل را چون حمایل می کشد
گاه تصویر سکوتم را به ساحل می کشد
بانگ فریاد شبم نقشی از آن یاری که رفت
روی عکس مبهم یک ماه کامل می کشد
تا که هر نقاش ماهر هق هقم را بشنود
بعد از آن بغض مرا منزل به منزل می کشد
آنقدر در گیر و دار عاشقی رنجیده ام
پای وصلم را بسوی عشق، مشکل می کشد
آن زمانیکه قلم بشکست وخون ازدیده ریخت
نوش دارو هم دگر جور هلاهل می کشد
من گرفتار غمم ، غم هم گرفتار من است
بار سنگین غمم را عقل نه ... دل می کشد
گاه تصویر سکوتم را به ساحل می کشد
بانگ فریاد شبم نقشی از آن یاری که رفت
روی عکس مبهم یک ماه کامل می کشد
تا که هر نقاش ماهر هق هقم را بشنود
بعد از آن بغض مرا منزل به منزل می کشد
آنقدر در گیر و دار عاشقی رنجیده ام
پای وصلم را بسوی عشق، مشکل می کشد
آن زمانیکه قلم بشکست وخون ازدیده ریخت
نوش دارو هم دگر جور هلاهل می کشد
من گرفتار غمم ، غم هم گرفتار من است
بار سنگین غمم را عقل نه ... دل می کشد
۳۵.۴k
۲۷ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.