💜 💜 💜 💜
💜 💜 💜 💜
عشــــــــق....
پارت 138
نیلوفر:
نگران بودم ودلهره ای اجیبی داشتم نمی دونم چم شده بود بچه ها آتیش روشن کرده بودن وبه اسرارزیاد محسن مهردادگیتار زد همه ساکت نگاش می کردیم خیلی قشنگ می زد
محیا با ذوق دست زدوگفت : مهرداد خواهش می کنم میشه بخونی
فربد : آره مهرداد بخون
محسن : خیلی وقته نخوندی
مگه مهرداد می خوندم چرا هیچ وقت نگفت
آهنگ زد با گیتارخیلی قشنگمی زد همه نگاش می کردن
یه پنجره با یه قفس ، یه حنجره بی هم نفس
سهم من از بودن تو ، یه خاطرس همین و بس
تو این مثلث غریب ، ستاره ها رو خط زدم
دارم به آخر می رسم ، از اونور شب اومدم
یه شب که مثل مرثیه ، خیمه زده رو باورم
میخوام تو این سکوت تلخ ، صداتو از یاد ببرم
بزار کوله بارم روشونه شب بزارم
باید که از اینجا برم ، فرصت موندن ندارم
داغ ترانه تو دلم ، شوق رسیدن تو تنم
تو حجم سرد این قفس ، منتظر پر زدنم
من از تبار غربتم ، از آرزو های محال
قصه ما تموم شده ، با یه علامت سوال
بزار کوله بارم روشونه شب بزارم
باید که از اینجا برم ، فرصت موندن ندارم
متعجب ومتحیر نگاش می کردم این واقعامهرداد بود می خوند خیلی قشنگ می خوند
گیتار رو آروم گذاشت زمین وگفت : تموم شد من برم دیگه
همع براش دست زدن
فربد : کجا تو که پروازت واسه آخر شبه بشین مهرداد
به زور نشوندنش
عشــــــــق....
پارت 138
نیلوفر:
نگران بودم ودلهره ای اجیبی داشتم نمی دونم چم شده بود بچه ها آتیش روشن کرده بودن وبه اسرارزیاد محسن مهردادگیتار زد همه ساکت نگاش می کردیم خیلی قشنگ می زد
محیا با ذوق دست زدوگفت : مهرداد خواهش می کنم میشه بخونی
فربد : آره مهرداد بخون
محسن : خیلی وقته نخوندی
مگه مهرداد می خوندم چرا هیچ وقت نگفت
آهنگ زد با گیتارخیلی قشنگمی زد همه نگاش می کردن
یه پنجره با یه قفس ، یه حنجره بی هم نفس
سهم من از بودن تو ، یه خاطرس همین و بس
تو این مثلث غریب ، ستاره ها رو خط زدم
دارم به آخر می رسم ، از اونور شب اومدم
یه شب که مثل مرثیه ، خیمه زده رو باورم
میخوام تو این سکوت تلخ ، صداتو از یاد ببرم
بزار کوله بارم روشونه شب بزارم
باید که از اینجا برم ، فرصت موندن ندارم
داغ ترانه تو دلم ، شوق رسیدن تو تنم
تو حجم سرد این قفس ، منتظر پر زدنم
من از تبار غربتم ، از آرزو های محال
قصه ما تموم شده ، با یه علامت سوال
بزار کوله بارم روشونه شب بزارم
باید که از اینجا برم ، فرصت موندن ندارم
متعجب ومتحیر نگاش می کردم این واقعامهرداد بود می خوند خیلی قشنگ می خوند
گیتار رو آروم گذاشت زمین وگفت : تموم شد من برم دیگه
همع براش دست زدن
فربد : کجا تو که پروازت واسه آخر شبه بشین مهرداد
به زور نشوندنش
۵۷.۳k
۲۸ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.