یکی از چیزهایی که دلم می خواد در باره اش صحبت کنم اینه که

یکی از چیزهایی که دلم می خواد در باره اش صحبت کنم اینه که خیلی ها می پرسند آخرش چی!؟ برام جالبه که همه تو دنیا دنبال آخرش هستند؛ آخر کاراشون، آخر احساساتشون، آخر مسیرشون، آخر... یعنی اینقدر به آخرش فکر می‌کنند که تقریباً همگی از هر موقعیتی که توش قرار دارند، از پروژه‌هایی که دارند پشت سر می گذرانند، از لحظه لحظه عمرشون لذت نمی‌برند و جالب اینه که اگر به آخر ( به نتیجه) فکر کنید یا فکر نکنید نهایت نتیجه یکیه.فرقش اینه که تو خودت را از خیلی چیزا محروم کردی. حالا یه قصه براتون میگم:" یه روزی پیرمردی پسرشو میفرسته جای دوری تا از بزرگترین فرزانه عالم راز خوشبختی رو بپرسه. اون روزا اینطوری بوده و مثل حالا امکان سرچ نبوده. پسر وقتی میره با یه خونه باغ خیلی بزرگ، شیک، مجلل و شلوغ پلوغ روبرو میشه. میره و پیرمرد فرزانه رو پیدا میکنه و سوالشو مطرح می‌کند. پیرمرد بهش میگه الان سرم شلوغه، برو بگرد. فقط این قاشق رو هم بگیر و حواست باشه روغنش نریزه. پسر میره اما اونقدر درگیر روغن بوده که هیچ چیزی نمی بینه. وقتی برمیگرده پیرمرد بهش میگه زیباییهای خونه منو دیدی و پسر میگه نه. پیر مرد میگه دوباره برو. برو این بار ببین. پسر میره و محو زیبایی‌های خونه میشه و کلا روغن یادش میره. برمیگرده و همه را برای پیرمرد تعریف می‌کنه.پیرمرد میگه دو قطره روغن کجاست؟! روغن ریخته بود.
و اون وقت پیر فرزانه می‌گه بزرگترین راز خوشبختی اینه که از دنیا لذت ببریم اما همیشه حواست به این دو قطره روغن باشه.
خیلی حرف زدم. درگیر نتیجه نشید. برای نتیجه تلاش کنید اما درگیر نشید. تکلیفتون انجام بدید، نتیجه با خداست... #من_نوشت:
داستان رو تو یکی از کتابهای کوئیلو خونده بودم. #الهام_جعفری #دل_و_عقل