رمان دلبر وحشی
#دلبر_وحشی_پارت_۶٠
لـ.ب های گرمش روی لـ.ب هام قرار گرفت تا چند لحظه
درکی نداشتم.
نمیتونستم تکون بخورم الان این منو بوسـ.ید؟
بعد از چند لحظه اروم منو از خودش جدا کرد پارمیس با بُهت نگاه میکرد.
دستام به سمت
لـ.ب هام بردم بدون اجازم!؟
+دوسش دارم.با توهم بعدا صحبت میکنم
اشاره ای به بادیگارد های اطراف کرد گفت:
+همراهیش کنید.
نگاهم به بقیه افتاد
دایی هیچ چیز خاصی روی صورتش نبود همون سردی همیشگی
ستایش و آوا با خنده نگاهم میکردن
مامان بابا هم با لبخند
یه لحظه سرخ شدم
جلو این همه منو بوسـ.ید؟
آبروم بر باد فنا رفت
همون موقع رامتیپ ظاهر شد.
آوا زود نگاهش به سمتش رفت.
نگاه رامتین
هم به سمت آوا
شایان:کاری داری رامتین؟
رامتین: چی...نه...یعنی میخواستم با آوا خانم حرف بزنم
بدو بدو سمت آوا رفتم و هولش دادم سمت رامتین.
_ببرش
آوا هم سرخ شده بهم نگاه کرد و چشم ابرو انداخت بالا و بلاخره
با رامتین رفت
منم دست شایان رو گرفت و زود خدافظی کردم و بردمش تو اتاق و
در رو بستم.
_احمق جلو این همه آدم چرا اینجوری کردی من چطوری تو صورتشون نگاه کنم؟
+باید بهش ثابت میشد تا ولمون کنه.
اخمی کردم و یقه اش رو گرفتم.
_عو.ضی،آبروم رفت
پوزخندی زد و چیزی نگفت.
.............
دیگ دلبر وحشی پارت زیاد گذاشتما
ببینم لایکا چقدر میشه
کپی،اصکی،ممنوعه!
شب ازدواج اجباری رو میزارم
لـ.ب های گرمش روی لـ.ب هام قرار گرفت تا چند لحظه
درکی نداشتم.
نمیتونستم تکون بخورم الان این منو بوسـ.ید؟
بعد از چند لحظه اروم منو از خودش جدا کرد پارمیس با بُهت نگاه میکرد.
دستام به سمت
لـ.ب هام بردم بدون اجازم!؟
+دوسش دارم.با توهم بعدا صحبت میکنم
اشاره ای به بادیگارد های اطراف کرد گفت:
+همراهیش کنید.
نگاهم به بقیه افتاد
دایی هیچ چیز خاصی روی صورتش نبود همون سردی همیشگی
ستایش و آوا با خنده نگاهم میکردن
مامان بابا هم با لبخند
یه لحظه سرخ شدم
جلو این همه منو بوسـ.ید؟
آبروم بر باد فنا رفت
همون موقع رامتیپ ظاهر شد.
آوا زود نگاهش به سمتش رفت.
نگاه رامتین
هم به سمت آوا
شایان:کاری داری رامتین؟
رامتین: چی...نه...یعنی میخواستم با آوا خانم حرف بزنم
بدو بدو سمت آوا رفتم و هولش دادم سمت رامتین.
_ببرش
آوا هم سرخ شده بهم نگاه کرد و چشم ابرو انداخت بالا و بلاخره
با رامتین رفت
منم دست شایان رو گرفت و زود خدافظی کردم و بردمش تو اتاق و
در رو بستم.
_احمق جلو این همه آدم چرا اینجوری کردی من چطوری تو صورتشون نگاه کنم؟
+باید بهش ثابت میشد تا ولمون کنه.
اخمی کردم و یقه اش رو گرفتم.
_عو.ضی،آبروم رفت
پوزخندی زد و چیزی نگفت.
.............
دیگ دلبر وحشی پارت زیاد گذاشتما
ببینم لایکا چقدر میشه
کپی،اصکی،ممنوعه!
شب ازدواج اجباری رو میزارم
۴.۸k
۲۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.