فکر کنم عاشقت شدم🥲💕
P3
(ویو شوگا )
با تمام خستگی که داشتم به سمت خونه حرکت کردم درو باز کردم و تا وارد خونه شدم دیدم که یه دختر که میخورد همسن خودم باشه روی بابام تفنگ کشیده
که یهو بابام گفت میتونن منو ببرن منظورش چی بود
که اون دختره به زیر دستاش گفت ببرینش اونا اومدن و منو…(بقیه توش دیگه خودتون میدونیدکه چیشد)
بعد از اینکه اون دختر رفت انقدر مه خسته بودم روی تخت خوابیدم
( ۱ ساعت بعد)
بلند شدم دیدم یک ساعت گذشته رفتم حموم و…
(ویو هائون)
وایی باورم نمیشه من تو این یک ساعت تو حموم خواب بودم خودمو شستم و رفتم بیرون به لباس پوشیدم (عکسشو میزارم )
داشتم موهامو میبینم که یهو درو زدن
هائون : بیا تو
مینجی : خانم اومدم بهتون بگم غذا حاضره
هائون : اوکی
مینجی : من میرم آقا رو صدا کنم (نیشش تابناگوش باز شد)
داشت میرفت که داد زدم
هائون: گفتم حق نداری دور ورش بپلکی یا باهاش لاس بزنیم گفتم یا نه (داد)
مینجی: ….
هائون : گفتم یا نه (عربده)
مینجی : گ…گفت…گفتید (با ترس)
هائون : از جلوی چشمام گمشو یعنی قیافتو هم نبینم
فهمیدی؟ (با اخم )
مینجی : بله ببخشید
مینجی از اتاق رفت بیرون منم موهامو درست کردم و رفتم سمت اتاق شوگا درو چندبار زدم اما جواب نداد
ترسیدم و فکر کردم فرار کرده تصمیم گرفتم درو باز کنم
که یهو…..
ها ها ها هااا
اینم از این پارت امیدوارم خوشتون بیاد🌸✨
اسلاید دو : لباس هائون 👗
اسلاید سه : موهای هائون👸🏻
(ویو شوگا )
با تمام خستگی که داشتم به سمت خونه حرکت کردم درو باز کردم و تا وارد خونه شدم دیدم که یه دختر که میخورد همسن خودم باشه روی بابام تفنگ کشیده
که یهو بابام گفت میتونن منو ببرن منظورش چی بود
که اون دختره به زیر دستاش گفت ببرینش اونا اومدن و منو…(بقیه توش دیگه خودتون میدونیدکه چیشد)
بعد از اینکه اون دختر رفت انقدر مه خسته بودم روی تخت خوابیدم
( ۱ ساعت بعد)
بلند شدم دیدم یک ساعت گذشته رفتم حموم و…
(ویو هائون)
وایی باورم نمیشه من تو این یک ساعت تو حموم خواب بودم خودمو شستم و رفتم بیرون به لباس پوشیدم (عکسشو میزارم )
داشتم موهامو میبینم که یهو درو زدن
هائون : بیا تو
مینجی : خانم اومدم بهتون بگم غذا حاضره
هائون : اوکی
مینجی : من میرم آقا رو صدا کنم (نیشش تابناگوش باز شد)
داشت میرفت که داد زدم
هائون: گفتم حق نداری دور ورش بپلکی یا باهاش لاس بزنیم گفتم یا نه (داد)
مینجی: ….
هائون : گفتم یا نه (عربده)
مینجی : گ…گفت…گفتید (با ترس)
هائون : از جلوی چشمام گمشو یعنی قیافتو هم نبینم
فهمیدی؟ (با اخم )
مینجی : بله ببخشید
مینجی از اتاق رفت بیرون منم موهامو درست کردم و رفتم سمت اتاق شوگا درو چندبار زدم اما جواب نداد
ترسیدم و فکر کردم فرار کرده تصمیم گرفتم درو باز کنم
که یهو…..
ها ها ها هااا
اینم از این پارت امیدوارم خوشتون بیاد🌸✨
اسلاید دو : لباس هائون 👗
اسلاید سه : موهای هائون👸🏻
۵.۳k
۲۰ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.