𝗡𝗮𝗺𝗲: 𝘝𝘢𝘮𝘱𝘪𝘳𝘦♥️🩸
𝗡𝗮𝗺𝗲: #𝘝𝘢𝘮𝘱𝘪𝘳𝘦♥️🩸
#𝗣𝗮𝗿𝘁_𝟭𝟮𝟰
سوبین: هه .. نیا،زی نیست !
رمانتیک با،زی هات رو برای ا.ت نگه دار ..
البته اگه فرصت اجرا کر،دنشون رو داشته باشی .
کوک: د،هن فا،،کیتو ببند !
سوبین: هیس .. لازم نیست ع،،صبی بشی جئون .
رو به روش رو مبل نش،،ستم و ادامه دادم:
یادت نره الان تو قلعه منی و جو،،نت تو د،ستامه .
کوک: هه .. تهد،،یدی رو که ازش د،م میزنی
در حد توا،نت نیست !
سوبین: قرار بود حرف بزنیم نه ؟
کوک: آره .
سوبین: پس آخرین حرفات رو قبل مر،،گت بگو .
کوک: نیم نگاهی به د،ستاش اند،اختم و پو،زخندی
رو ل،،با،،،م نش،ست و گفتم:
فکر کردی میتونی با اون نیروی کمت منو بک،،شی ؟
نو نو ! یادت نره زندگی پدر تو هم تو د،ستای منه .
سوبین: د،ستمو مش،،ت کردم و گفتم:
اگه بنا به تهد،،ید باشه ، زندگی مع،،شوقه عزیز تو
هم تو مش،،ت منه !
پس زبون در،،ازی رو بذار کنار و حرف بزن بگو چی میخوای ؟
کوک: روح ا.ت رو رها کن و مانع تبدیل شدنش شو .
سوبین: زدم ز،،یر خنده و گفتم: شوخی میکنی دیگه ؟
الان فکر میکنی چون تو گفتی منم اینکارو انجام میدم ؟
کوک: خو،نسرد گفتم: منم در عو،ضش پدرت رو بهت برمیگردونم .
سوبین: معامله خوبیه ولی نمی ارزه !
کوک: چی میخوای ؟
سوبین: همه چیو ..
من زندگیتو میخوام جئون !
تموم قدرتت رو میخوام .. میخوام رویای پدرم که داشتن
حکومت بر روی تموم موجودات ماوراء طبیعیِ رو بر آورده کنم .
کوک: لقمه های گ،،نده نذار تو دهنت چون خ،،فه میشی .
این آرزو رو به گو،ر میبری !
سوبین: پس تو هم ج،،نازه ا.ت رو به گو،،ر بسپار .
کوک: مر،،تیکه ..
اسم اونو به زبون ک،،ثیفت نیار .
سوبین: میخوام ببینم اگه بگم ا.ت ، چیکار میک،نی ؟
کوک: خ،،فه شو !
سوبین: از گر،لت استفاده کن .. چون قرار نیست همیشه کنارت بمونه !
کوک: اگه به زبون خوش کاری که میخوام رو انجام بدی منم زندت میذارم در غیر این صورت زندگی ناچیزت رو ازت میگیرم .. حالا جوابت چیه ؟
سوبین: ...
ادامه دارد..
#دنیز
#کپیممنوع!
#فیکشن #ومپایر #رمان #فیک_جونگکوک #فیک_جونگ_کوک #فیک_بی_تی_اس #فیک #جئون_جونگکوک
#𝗣𝗮𝗿𝘁_𝟭𝟮𝟰
سوبین: هه .. نیا،زی نیست !
رمانتیک با،زی هات رو برای ا.ت نگه دار ..
البته اگه فرصت اجرا کر،دنشون رو داشته باشی .
کوک: د،هن فا،،کیتو ببند !
سوبین: هیس .. لازم نیست ع،،صبی بشی جئون .
رو به روش رو مبل نش،،ستم و ادامه دادم:
یادت نره الان تو قلعه منی و جو،،نت تو د،ستامه .
کوک: هه .. تهد،،یدی رو که ازش د،م میزنی
در حد توا،نت نیست !
سوبین: قرار بود حرف بزنیم نه ؟
کوک: آره .
سوبین: پس آخرین حرفات رو قبل مر،،گت بگو .
کوک: نیم نگاهی به د،ستاش اند،اختم و پو،زخندی
رو ل،،با،،،م نش،ست و گفتم:
فکر کردی میتونی با اون نیروی کمت منو بک،،شی ؟
نو نو ! یادت نره زندگی پدر تو هم تو د،ستای منه .
سوبین: د،ستمو مش،،ت کردم و گفتم:
اگه بنا به تهد،،ید باشه ، زندگی مع،،شوقه عزیز تو
هم تو مش،،ت منه !
پس زبون در،،ازی رو بذار کنار و حرف بزن بگو چی میخوای ؟
کوک: روح ا.ت رو رها کن و مانع تبدیل شدنش شو .
سوبین: زدم ز،،یر خنده و گفتم: شوخی میکنی دیگه ؟
الان فکر میکنی چون تو گفتی منم اینکارو انجام میدم ؟
کوک: خو،نسرد گفتم: منم در عو،ضش پدرت رو بهت برمیگردونم .
سوبین: معامله خوبیه ولی نمی ارزه !
کوک: چی میخوای ؟
سوبین: همه چیو ..
من زندگیتو میخوام جئون !
تموم قدرتت رو میخوام .. میخوام رویای پدرم که داشتن
حکومت بر روی تموم موجودات ماوراء طبیعیِ رو بر آورده کنم .
کوک: لقمه های گ،،نده نذار تو دهنت چون خ،،فه میشی .
این آرزو رو به گو،ر میبری !
سوبین: پس تو هم ج،،نازه ا.ت رو به گو،،ر بسپار .
کوک: مر،،تیکه ..
اسم اونو به زبون ک،،ثیفت نیار .
سوبین: میخوام ببینم اگه بگم ا.ت ، چیکار میک،نی ؟
کوک: خ،،فه شو !
سوبین: از گر،لت استفاده کن .. چون قرار نیست همیشه کنارت بمونه !
کوک: اگه به زبون خوش کاری که میخوام رو انجام بدی منم زندت میذارم در غیر این صورت زندگی ناچیزت رو ازت میگیرم .. حالا جوابت چیه ؟
سوبین: ...
ادامه دارد..
#دنیز
#کپیممنوع!
#فیکشن #ومپایر #رمان #فیک_جونگکوک #فیک_جونگ_کوک #فیک_بی_تی_اس #فیک #جئون_جونگکوک
۹.۲k
۰۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.