فیک(من♡تو) پارت ۳۰
فیک(من♡تو) پارت ۳۰
ا.ت ویو
ک بعد از بیرون اومدن جونگکوک گفت....
جونگکوک: این چیکاری بود کردی....
ا.ت: خب تقصیری من بود....منم راستشو گفتم......
جونگکوک: من خودم یکارش میکردم.....
ا.ت: الان ک تموم شد.....نگران نباش.....بیا بریم.........
با جونگکوک وارد اتاق تمرین شدیم.........
امروز قرار بود دنس آهنگ ONو Let go رو تمرین کنیم...........
سه تا مربی بود....و بقیه دنسرا.......با وارد شدنمون تعظیم کردن...ماهم ی تعظیم کوتاه کردیم..........جلو تر رفتیم...ک مربی ها خودشون معرفی کردن.........
وبعدش شروع به تمرین کردیم........
ساعت ها بدون وقفه تمرین کردیم.....دیگه نمیتونستم نفس بکشم..............رفتم رو نیمکت ک تو اتاق بود نشستم و ی باطری آب و برداشتم و همشو نوشیدم..........اما حالم خوب نشد....به بهونه ی دستشویی از اتاق بیرون اومدم...داخل دستشویی شدم....و دوباره از اسپری آسم استفاده کردم.....و بعد از چند دقیقه ی حالم بهتر شد...........
از دستشویی اومدم بیرون.......و دوباره اتاق تمرین رفتم......و دوباره شروع به تمرین کردیم...........
نمیدونم تا چه وقت میتونم پنهون کنم........اما الان نمیخام بگم............بعد از کلی تمرین........اعضا برگشتن خونه و منو دوتا از مربی ها موندیم...........
با اونا رو خوندن متن های آهنگ تمرین کردم...باید قبل از کنسرت همه ی متن هارو حفظ میشدم..............
و باید ضبط میشد...زمان کم بود اما کارمون زیاد.......
شب تا ساعت های ۱۲ تو کمپانی تمرین کردم......و بعد از حفظ دو آهنگ اونارو ضبط کردن...........چون کارمون زیاده.....باید بیشتر کار میکردم و نمیشد ک ضبط کردنشو واسه فردا گذاشت...........
بعد از ۱۲ با بادیگاردها از کمپانی بیرون شدم......و سوار ماشین شدم......چون دیر وقت بود.....دیگه خبری از خبرنگار نبود...تا شايعه های دروغ پخش کنن.......
بعد از نیم ساعتی به خونه رسیدم......
اشتباه املایی بود معذرت 🤍❤
کامنت ۴۵
لایک ۲۰
اسلاید بعدی لباس ا.ت واسه تمرین
ا.ت ویو
ک بعد از بیرون اومدن جونگکوک گفت....
جونگکوک: این چیکاری بود کردی....
ا.ت: خب تقصیری من بود....منم راستشو گفتم......
جونگکوک: من خودم یکارش میکردم.....
ا.ت: الان ک تموم شد.....نگران نباش.....بیا بریم.........
با جونگکوک وارد اتاق تمرین شدیم.........
امروز قرار بود دنس آهنگ ONو Let go رو تمرین کنیم...........
سه تا مربی بود....و بقیه دنسرا.......با وارد شدنمون تعظیم کردن...ماهم ی تعظیم کوتاه کردیم..........جلو تر رفتیم...ک مربی ها خودشون معرفی کردن.........
وبعدش شروع به تمرین کردیم........
ساعت ها بدون وقفه تمرین کردیم.....دیگه نمیتونستم نفس بکشم..............رفتم رو نیمکت ک تو اتاق بود نشستم و ی باطری آب و برداشتم و همشو نوشیدم..........اما حالم خوب نشد....به بهونه ی دستشویی از اتاق بیرون اومدم...داخل دستشویی شدم....و دوباره از اسپری آسم استفاده کردم.....و بعد از چند دقیقه ی حالم بهتر شد...........
از دستشویی اومدم بیرون.......و دوباره اتاق تمرین رفتم......و دوباره شروع به تمرین کردیم...........
نمیدونم تا چه وقت میتونم پنهون کنم........اما الان نمیخام بگم............بعد از کلی تمرین........اعضا برگشتن خونه و منو دوتا از مربی ها موندیم...........
با اونا رو خوندن متن های آهنگ تمرین کردم...باید قبل از کنسرت همه ی متن هارو حفظ میشدم..............
و باید ضبط میشد...زمان کم بود اما کارمون زیاد.......
شب تا ساعت های ۱۲ تو کمپانی تمرین کردم......و بعد از حفظ دو آهنگ اونارو ضبط کردن...........چون کارمون زیاده.....باید بیشتر کار میکردم و نمیشد ک ضبط کردنشو واسه فردا گذاشت...........
بعد از ۱۲ با بادیگاردها از کمپانی بیرون شدم......و سوار ماشین شدم......چون دیر وقت بود.....دیگه خبری از خبرنگار نبود...تا شايعه های دروغ پخش کنن.......
بعد از نیم ساعتی به خونه رسیدم......
اشتباه املایی بود معذرت 🤍❤
کامنت ۴۵
لایک ۲۰
اسلاید بعدی لباس ا.ت واسه تمرین
۱۱.۴k
۱۰ بهمن ۱۴۰۲