چندپارتی تهیونگ
وقتی ایدلید و توی سفر اکس سابقت هم اتاقیت میشه
pاخر
اسمات تو کامنتا رو اول بخون
بعد از شش راند هردو خودشونو تمیز کردن و تهیونگ یه قرص به ا.ت داد
رفتن داخل حال
کوک:اهم چیزی نمیگم فقط ساعتو نگا کنید
تهیونگ:مگه چنده
کوک:با اجازه یک و نیم شبه
تهیونگ:با ات کات کن
کوک:هن؟واس چی
ا.ت؛ممنون از کمکت کوک ما به هم برگشتیم
تهیونگ:فقط یک مورد (جدی)....نمیخوام دیگه چیزی به اسم خواهر و برداری همو بوسیدیم بشنوم
کوک و ا.ت:اما ما همیشه اینکار رو میکردی
تهیونگ: خیر سرت داری باهام قرار میزاری رو به ا.ت توهم میدونی که به هر حال من غیرت دادم رو به کوک
ا.ت: اوکی من دیگه حرفی ندارم
کوک: اوکی داداش....از گفتن غیرت خوشم امد ولی به دل نگیر این کار از بچگی رومون بوده
تهیونگ: اوکی من تسلیم(خنده)حالا برین بخوابید
فردای اون روز ا.ت و تهیونگ و کوک درباره اتفاقات به اعضا توضیح دادن و با اینکه شک ناگهانی ای بود اما با موضوع کنار امدن
یه هفته بعد
جین: کوک توهم موافقی
کوک؛حتما....بایدی هس
جیمین:اوکی پس حله
یونگی:ما باید بهشون بگیم که جدا شن واقعا دیگه نمیشه تحمل کرد
جیهوپ: هنوز صدا داد و حواراشون تو گوشمه
جین: درسته واقعا خیلی لوس شدن دیگه
نامی: من صداشون کردم بیان فکر کنم الان میان
بعد از پنج دقیقه ا.ت و ته آمدن کنار اعضا
تهیونگ:خب چی میخواستید بگید
جیمین:باید جدا شید هر طور شد
تهیونگ:چرا چیشده مگه
نامی ببینید بچه ها شما همش تو بغل همید از صبح که بیدار میشید سر ا.ت رو شونه تهیونگه تا ویندوز اش بیاد بالا بعد از اونم کلا ا.ت رو کول ته هست...کلا حتی وقتی جایی میخواین برید ا.ت از جلو یا پشت تو بغل ته هست
جین: درسته یا ا.ت موقع نشستن همش روی پای ته هسته
یونگی:شبا هم که صداتون واقعا برای سن کوک خوب نیست
(ا.ت و ته پاره شدن از خنده)
کوک:کوفت و زهرمار نگا بکنید همین الانم ا.ت رو پای ته هسته
تهیونگ:بهش میگن اثر عشق ولی یه سوال چرا همیشه ا.ت روی منه...احیانا نباید من رو ا.ت باشم
جین:(چشم قره)
جیمین:جدا از تموم اینا کارایی که میکنید واقعا دارکه
ا.ت:مگه چیکار کردیم
جیمین؛بخدا تو شبیه مادر ته هستی ...اونم بچت....عین مادرا مراقبشی در برابر همه چیز
حتی نازشم میخری ...میبینی رو کولشیا ولی تا میای پایین باید دستات یا کمرت رو بگیره دیگه مونده شیرشم بدی
ا.ت:ببند دهنوووو بچه خودمه
تهیونگ:(ا.ت کیوت)
ا.ت:جونم
جیهوپ:عوققق (اروم)
تهیونگ:اینا اذیتم میکنن
ا.ت ملاقه جین رو برداشت و پرید رو تهیونگ
ا.ت:اماده ای
تهیونگ:بزن بریم لهشون کنیم....
سال بعدشم ازدواج کردند و طول سه سال دارای پنج بچه شدن و وقتی ا.ت از ته پرسید چرا پنج تا بچه میخواست گفت میخواد یه بی تی اس کوچولو درست کنه پدر و مادر که جای نامی و جین دارن و پنج بچه که جای بقیه
#سناریو
pاخر
اسمات تو کامنتا رو اول بخون
بعد از شش راند هردو خودشونو تمیز کردن و تهیونگ یه قرص به ا.ت داد
رفتن داخل حال
کوک:اهم چیزی نمیگم فقط ساعتو نگا کنید
تهیونگ:مگه چنده
کوک:با اجازه یک و نیم شبه
تهیونگ:با ات کات کن
کوک:هن؟واس چی
ا.ت؛ممنون از کمکت کوک ما به هم برگشتیم
تهیونگ:فقط یک مورد (جدی)....نمیخوام دیگه چیزی به اسم خواهر و برداری همو بوسیدیم بشنوم
کوک و ا.ت:اما ما همیشه اینکار رو میکردی
تهیونگ: خیر سرت داری باهام قرار میزاری رو به ا.ت توهم میدونی که به هر حال من غیرت دادم رو به کوک
ا.ت: اوکی من دیگه حرفی ندارم
کوک: اوکی داداش....از گفتن غیرت خوشم امد ولی به دل نگیر این کار از بچگی رومون بوده
تهیونگ: اوکی من تسلیم(خنده)حالا برین بخوابید
فردای اون روز ا.ت و تهیونگ و کوک درباره اتفاقات به اعضا توضیح دادن و با اینکه شک ناگهانی ای بود اما با موضوع کنار امدن
یه هفته بعد
جین: کوک توهم موافقی
کوک؛حتما....بایدی هس
جیمین:اوکی پس حله
یونگی:ما باید بهشون بگیم که جدا شن واقعا دیگه نمیشه تحمل کرد
جیهوپ: هنوز صدا داد و حواراشون تو گوشمه
جین: درسته واقعا خیلی لوس شدن دیگه
نامی: من صداشون کردم بیان فکر کنم الان میان
بعد از پنج دقیقه ا.ت و ته آمدن کنار اعضا
تهیونگ:خب چی میخواستید بگید
جیمین:باید جدا شید هر طور شد
تهیونگ:چرا چیشده مگه
نامی ببینید بچه ها شما همش تو بغل همید از صبح که بیدار میشید سر ا.ت رو شونه تهیونگه تا ویندوز اش بیاد بالا بعد از اونم کلا ا.ت رو کول ته هست...کلا حتی وقتی جایی میخواین برید ا.ت از جلو یا پشت تو بغل ته هست
جین: درسته یا ا.ت موقع نشستن همش روی پای ته هسته
یونگی:شبا هم که صداتون واقعا برای سن کوک خوب نیست
(ا.ت و ته پاره شدن از خنده)
کوک:کوفت و زهرمار نگا بکنید همین الانم ا.ت رو پای ته هسته
تهیونگ:بهش میگن اثر عشق ولی یه سوال چرا همیشه ا.ت روی منه...احیانا نباید من رو ا.ت باشم
جین:(چشم قره)
جیمین:جدا از تموم اینا کارایی که میکنید واقعا دارکه
ا.ت:مگه چیکار کردیم
جیمین؛بخدا تو شبیه مادر ته هستی ...اونم بچت....عین مادرا مراقبشی در برابر همه چیز
حتی نازشم میخری ...میبینی رو کولشیا ولی تا میای پایین باید دستات یا کمرت رو بگیره دیگه مونده شیرشم بدی
ا.ت:ببند دهنوووو بچه خودمه
تهیونگ:(ا.ت کیوت)
ا.ت:جونم
جیهوپ:عوققق (اروم)
تهیونگ:اینا اذیتم میکنن
ا.ت ملاقه جین رو برداشت و پرید رو تهیونگ
ا.ت:اماده ای
تهیونگ:بزن بریم لهشون کنیم....
سال بعدشم ازدواج کردند و طول سه سال دارای پنج بچه شدن و وقتی ا.ت از ته پرسید چرا پنج تا بچه میخواست گفت میخواد یه بی تی اس کوچولو درست کنه پدر و مادر که جای نامی و جین دارن و پنج بچه که جای بقیه
#سناریو
۱۳.۵k
۱۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.