فیک ته
فیک ته
پارت ۵
کوک رفت درو باز کرد کسی نیست جزء.......میچا
میچا:اهههه ته چرا دور باز نمیکنی
ته:این اینجا چیکار میکنه
کوک:وای باز این پرو خانم اومد
میچا:سلام من اومدم..........سلا(شک)
ته:سلام
کوک:چیه پورو خانم
ات:سلام خانم عامممم
ته:میچا اسمش میچاست
میچا:این کیه اینجا(عصبی و داد)
ته:مگه خونه توعه
میچا:این دختره کیه اینجا هاااا
ته:به تو ربطی نداره
کوک:اههه بسه دیگه بیاین شام بخوریم
ته:آره اینطوری بهتره
نشستن شام خوردن بعد از شام نشسته بودن داشتن فیلم نگا میکردن ات بغله کوک نشسته بود که میچا دیدشون
میچا:چی این دختره چرا بغله توعه تهیونگ هااااااااا
ته:گوه خوریش به تو نیومده
میچا:واقعا که
میچا دم دره گوش کوک:کوک اینا تو رابطه هستن؟؟
کوک:ارع تازه وارده رابطه شدن
میچا:من باید از هم جداشون کنم
کوک:باهاشون کاری نداشته باش فهمیدی
میچا:حالا میبینی
ویو کوک
من باید به ته هشدار بدم و بگم که میچا میخواد چیکار کنه تا مواظب ات باشه
کوک ته رو برد اتاق و بهش گفت
بعد از رفتن کوک و میچا
ویو ات
تو اتاق نشسته بودم که در زده شد ته بود
ته:ات بیا تو اتاق من باهم بخوابیم
ات:من خجالت میکشم
ته:چرا بیبی
ات:با...باشه
راوی
ات و ته رفتن تو اتاق ات دید ته داره لباساش رو در میاره فقط شلوارک پاش بود ات تو شک بود
ته:ات چیه خجالت نکش بابا
ات: نع من خوبم
ته هم دراز کشید رو تخت ات یکم از ته فاصله گرفت و لباس خواب های ات هم باز بود یه سوتین بود با یه شُرتک ته دید ات ازش فصله گرفت دستش رو دوره کمر ات حلقه کرد و کشید سمته خودش ات کامل قرمز شده بود صورتشون تقریبا نیم سانت فاصله داشت
ته:چیه خجالت میکشی .......من هنوز میخاستم بگم سکسی بریم
ات:چی سکسی من من من نمیدونم
ته:باشه بزاریم واسه بعد حداقل یه بوس بده
ات:من........آخه
ته:پس خودت ازت میگیرم
ته برای اولین بار لب ات رو بوسید و تا صبح ازش جدا نشد
فردا صبح
پارت ۵
کوک رفت درو باز کرد کسی نیست جزء.......میچا
میچا:اهههه ته چرا دور باز نمیکنی
ته:این اینجا چیکار میکنه
کوک:وای باز این پرو خانم اومد
میچا:سلام من اومدم..........سلا(شک)
ته:سلام
کوک:چیه پورو خانم
ات:سلام خانم عامممم
ته:میچا اسمش میچاست
میچا:این کیه اینجا(عصبی و داد)
ته:مگه خونه توعه
میچا:این دختره کیه اینجا هاااا
ته:به تو ربطی نداره
کوک:اههه بسه دیگه بیاین شام بخوریم
ته:آره اینطوری بهتره
نشستن شام خوردن بعد از شام نشسته بودن داشتن فیلم نگا میکردن ات بغله کوک نشسته بود که میچا دیدشون
میچا:چی این دختره چرا بغله توعه تهیونگ هااااااااا
ته:گوه خوریش به تو نیومده
میچا:واقعا که
میچا دم دره گوش کوک:کوک اینا تو رابطه هستن؟؟
کوک:ارع تازه وارده رابطه شدن
میچا:من باید از هم جداشون کنم
کوک:باهاشون کاری نداشته باش فهمیدی
میچا:حالا میبینی
ویو کوک
من باید به ته هشدار بدم و بگم که میچا میخواد چیکار کنه تا مواظب ات باشه
کوک ته رو برد اتاق و بهش گفت
بعد از رفتن کوک و میچا
ویو ات
تو اتاق نشسته بودم که در زده شد ته بود
ته:ات بیا تو اتاق من باهم بخوابیم
ات:من خجالت میکشم
ته:چرا بیبی
ات:با...باشه
راوی
ات و ته رفتن تو اتاق ات دید ته داره لباساش رو در میاره فقط شلوارک پاش بود ات تو شک بود
ته:ات چیه خجالت نکش بابا
ات: نع من خوبم
ته هم دراز کشید رو تخت ات یکم از ته فاصله گرفت و لباس خواب های ات هم باز بود یه سوتین بود با یه شُرتک ته دید ات ازش فصله گرفت دستش رو دوره کمر ات حلقه کرد و کشید سمته خودش ات کامل قرمز شده بود صورتشون تقریبا نیم سانت فاصله داشت
ته:چیه خجالت میکشی .......من هنوز میخاستم بگم سکسی بریم
ات:چی سکسی من من من نمیدونم
ته:باشه بزاریم واسه بعد حداقل یه بوس بده
ات:من........آخه
ته:پس خودت ازت میگیرم
ته برای اولین بار لب ات رو بوسید و تا صبح ازش جدا نشد
فردا صبح
۵.۴k
۱۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.