من به دنبال تو تو به دنبال من
من به دنبال تو تو به دنبال من
پارت31
فردا صبح
جونگ کوک از خواب بیدار شد دید ا. ت کنارش خوابیده همه ی اتفاقای دیشب یادش اومد درسته دیشب به ا. ت عشقش رو اعتراف کرده بود
کوک: عزیزم نمیخوای بیدار شی
ا. ت تو خواب کمی تکون خورد ولی بیدار نشد
کوک: ببین الان دیرت میشه
ا. ت: اوم یکم دیگه
کوک: نمیخوای پاشی
جونگ کوک کل پتو رو انداخت رویه ا. ت بغلش کرد
ا. ت: خیله خب باشه بیدار شدم
کوک پتو رو از رویه ا. ت برداشت
ا. ت رویه تخت نشست خواست بلند بشه که جونگ کوک دستشو گرفت هولش داد رو تخت
ا. ت: چیک..
جونگ کوک بوسه ارومی رویه لب های ا. ت گذاشت
کوک: حالا میتونی بری
ا. ت خندید کرد و بلند شد
پرش زمانی به شرکت
کوک: امروز جونهی سوهو رو ندیدم
ا. ت: رفتن خونه خودشون الان دیگه اون مرد نیست که براشون خطری اینجاد کنه
کوک: پس شب تنهاییم
ا. ت: برای چی
کوک: من الان یه کاری دارم باشه شب تو خونه میبینمت
کوک ا. ت رو بوسید رفت
ا. ت: هی کجا
ا. ت رفت پیش اسانسور که مین هو اومد
مین هو: خانم...
ا. ت: خیله خب بگو باز چی شده
مین هو: خانم پسر اقای جانگ قرار داد رو رد کردن
ا. ت: چی معلوم هست چی میگه پدرش که قبول کرده بود
مین هو: خانم راستش خود اقای جانگ دیروز فوت شدن
ا. ت: چجوری
مین هو: سکته کردن و پسرشون الان رئیس شرکتشونه برای همین قرار داد رو رد کردن
ا.ت: فورا یه جلسه با هیت مدیره و اون پسر اقای جانگ بزار
مین هو: بله خانم
ا. ت: میتونی بری
پایان پارت۳۱
عکس لباس و شرکت ا. ت
پارت31
فردا صبح
جونگ کوک از خواب بیدار شد دید ا. ت کنارش خوابیده همه ی اتفاقای دیشب یادش اومد درسته دیشب به ا. ت عشقش رو اعتراف کرده بود
کوک: عزیزم نمیخوای بیدار شی
ا. ت تو خواب کمی تکون خورد ولی بیدار نشد
کوک: ببین الان دیرت میشه
ا. ت: اوم یکم دیگه
کوک: نمیخوای پاشی
جونگ کوک کل پتو رو انداخت رویه ا. ت بغلش کرد
ا. ت: خیله خب باشه بیدار شدم
کوک پتو رو از رویه ا. ت برداشت
ا. ت رویه تخت نشست خواست بلند بشه که جونگ کوک دستشو گرفت هولش داد رو تخت
ا. ت: چیک..
جونگ کوک بوسه ارومی رویه لب های ا. ت گذاشت
کوک: حالا میتونی بری
ا. ت خندید کرد و بلند شد
پرش زمانی به شرکت
کوک: امروز جونهی سوهو رو ندیدم
ا. ت: رفتن خونه خودشون الان دیگه اون مرد نیست که براشون خطری اینجاد کنه
کوک: پس شب تنهاییم
ا. ت: برای چی
کوک: من الان یه کاری دارم باشه شب تو خونه میبینمت
کوک ا. ت رو بوسید رفت
ا. ت: هی کجا
ا. ت رفت پیش اسانسور که مین هو اومد
مین هو: خانم...
ا. ت: خیله خب بگو باز چی شده
مین هو: خانم پسر اقای جانگ قرار داد رو رد کردن
ا. ت: چی معلوم هست چی میگه پدرش که قبول کرده بود
مین هو: خانم راستش خود اقای جانگ دیروز فوت شدن
ا. ت: چجوری
مین هو: سکته کردن و پسرشون الان رئیس شرکتشونه برای همین قرار داد رو رد کردن
ا.ت: فورا یه جلسه با هیت مدیره و اون پسر اقای جانگ بزار
مین هو: بله خانم
ا. ت: میتونی بری
پایان پارت۳۱
عکس لباس و شرکت ا. ت
۶۵.۴k
۱۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.