فیک( من♡تو) پارت ۳۶
فیک( من♡تو) پارت ۳۶
ا.ت ویو
تو آخرای کنسرت بودیم.....خستگیم مانع نفس گرفتنم شده بود......داشتیم با آرمی ها خداحافظی میکردیم....ک سرم گیج رفت...و جلو چشمام سیاه شد....و زمین افتادم ک بعد از زمین افتادنم ی درد بد تو کل بدنم حس کردم.......و دیگه چیزی نفهمیدم..........
..
چشمامو وا کردم.....ک پسرا رو بالا سرم دیدم........چون وقتی چشمامو وا کردم با هفتا سر مواجه شدم.....کمی جیغ کشیدم........ک اعضا با جیغم عقب رفتن........
نامجون: وای...خدا..دختر ....خوبی...چرا جیغ میکشی....
شوگا: من کر شدم.....
ا.ت: وقتی چشماتو وا کنی و هفتا سر و ببینی.....ازم میخای آروم باشم...خب میترسم.....
جونگکوک: حالت..چه...حالت خوبه.....
ا.ت: خوبم خوبم....فقط بدنم درد داره......میشه یکی بگه چی شده.....
جیمین: خب...بعد از کنسرت بیهوش شدی......
ات: آهان......
تهیونگ: آهان( ادای ا.ت درآورد ) ما اینجا سکته کردیم..بعدش دختر بعد از بهوش اومدنش میگه آهان....
ا.ت: خب.....چون خسته بودم..واسه اونه...من خوبم....خب آهان نگم چه بگمممممم( بگم و کمی کشید و با بلند گفت)
تهیونگ: میگه....ببخشید...خسته بودم...نمیخاستم بیهوش شم...
ا.ت: مگه بهوش شدن دستی منه🤔
جین: خب بسه......اینجا دعوا نکنین...باید بریم خونه......ا.ت اگه حالت خوبه بلند شو....
جونگکوک: اون بلند شه پس سِرُمش چی.....
جیمین: یکی بیاد این سِرُم و قطع کنه......
جونگکوک: بزار تموم شه.....
نامجون: باشه..پس جونگکوک تو اینجا باش..ما میریم زمانیکه سِرُم تموم شد...تو و ا.ت باهم بیاین...
جونگکوک: باشه.....
بقیه اعضا رفتن و فقط منو جونگکوک و بادیگارد ها و استف و یه پرستار موندیم ........بعد از تموم شدن سِرُمم.........از رو مبل با کمک جونگکوک بلند شدم......
اشتباه املایی بود معذرت 🤍❤
ا.ت ویو
تو آخرای کنسرت بودیم.....خستگیم مانع نفس گرفتنم شده بود......داشتیم با آرمی ها خداحافظی میکردیم....ک سرم گیج رفت...و جلو چشمام سیاه شد....و زمین افتادم ک بعد از زمین افتادنم ی درد بد تو کل بدنم حس کردم.......و دیگه چیزی نفهمیدم..........
..
چشمامو وا کردم.....ک پسرا رو بالا سرم دیدم........چون وقتی چشمامو وا کردم با هفتا سر مواجه شدم.....کمی جیغ کشیدم........ک اعضا با جیغم عقب رفتن........
نامجون: وای...خدا..دختر ....خوبی...چرا جیغ میکشی....
شوگا: من کر شدم.....
ا.ت: وقتی چشماتو وا کنی و هفتا سر و ببینی.....ازم میخای آروم باشم...خب میترسم.....
جونگکوک: حالت..چه...حالت خوبه.....
ا.ت: خوبم خوبم....فقط بدنم درد داره......میشه یکی بگه چی شده.....
جیمین: خب...بعد از کنسرت بیهوش شدی......
ات: آهان......
تهیونگ: آهان( ادای ا.ت درآورد ) ما اینجا سکته کردیم..بعدش دختر بعد از بهوش اومدنش میگه آهان....
ا.ت: خب.....چون خسته بودم..واسه اونه...من خوبم....خب آهان نگم چه بگمممممم( بگم و کمی کشید و با بلند گفت)
تهیونگ: میگه....ببخشید...خسته بودم...نمیخاستم بیهوش شم...
ا.ت: مگه بهوش شدن دستی منه🤔
جین: خب بسه......اینجا دعوا نکنین...باید بریم خونه......ا.ت اگه حالت خوبه بلند شو....
جونگکوک: اون بلند شه پس سِرُمش چی.....
جیمین: یکی بیاد این سِرُم و قطع کنه......
جونگکوک: بزار تموم شه.....
نامجون: باشه..پس جونگکوک تو اینجا باش..ما میریم زمانیکه سِرُم تموم شد...تو و ا.ت باهم بیاین...
جونگکوک: باشه.....
بقیه اعضا رفتن و فقط منو جونگکوک و بادیگارد ها و استف و یه پرستار موندیم ........بعد از تموم شدن سِرُمم.........از رو مبل با کمک جونگکوک بلند شدم......
اشتباه املایی بود معذرت 🤍❤
۱۶.۳k
۱۵ بهمن ۱۴۰۲