My charming mafia
#My_charming_mafia
#مافیای_جذاب_من
#part22
+گریع نکن منم دیگع جلو خودمو نمیگرم گریع میکنما
هیچی نمگیفت سرش همچنان پایین بود
+یا جونگ کوک
-چرا وقتی باهام تنها میشی دستات میلرزع چرا زمانی ک ب دختر خاله هات گفتم تنهامون بزارن یهو بشون گفتی ن نرو خاهش میکنم
از من میترسی
+...
-زمانی ک ب استاد گفتی منو نمیشناسی یا گفتی بهم اقای جعون صدای تیکع تیکع شدن قلبمو شنیدم
+ببخشید
-هیب عشق ی طرفع خیلی بدع نمیخواام اذیتت کنم یا ناراحتت کنم چون هرموقع بفهمم اذیت میشی یا از دستم ناراحتی خودمو میکشم برای همین ب یکی از بادیگاردام میگم ترو ببرن خونه خودت
+ن.. نه منم دوست دارم منم خیلی دوست دارم فقط نتونستم بت بگم من پیشت میمونم سرشو اورد بالا (این دخترع تکلیفش با خودش مشخص نیست شما ببخشید ب بزرگیتون)
-ا... ات توعم
+ار منم خیلی دوصت دارم
-همدیگرو بغل کردیم
+ اومدم رو تخت تا بخوابم دیدم باز جونگ کوک تیشرتشو در اورد و پیشم دراز کشید منو سفت بغل کرد صورتامون روبع روی هم بود اروم لبمو بوسید خوابیدیم
-ات
+هوم
-بیدار شو دانشگاه باید بریم
+امروز نریم
-چرا
+بخوابیم
خندع ای کردو گفت
-بش بیب بخواب
فلش بک چن ساعت بد ویو ات
+چشامو باز کردم ساعت11بود ولی جونک. کوک کنارم نبود بلند شودم ی دوش 5مینی کرفتم از حموم ک اومدم موهامو خشک کردم حالت دادم یکی از لباسامو پوشیدم (میزارم) بعد رفتم از اتاق بیرون هیچکص تو این خونه ب این بزرگی نبود رفتم ی نودل برای خودم درست کردم و خوردم و جمع کردم تو کوشی داشتم همین طوری میگشتم ک از انباری ی صدایی شنیدم
ادامه دارد.......
#مافیای_جذاب_من
#part22
+گریع نکن منم دیگع جلو خودمو نمیگرم گریع میکنما
هیچی نمگیفت سرش همچنان پایین بود
+یا جونگ کوک
-چرا وقتی باهام تنها میشی دستات میلرزع چرا زمانی ک ب دختر خاله هات گفتم تنهامون بزارن یهو بشون گفتی ن نرو خاهش میکنم
از من میترسی
+...
-زمانی ک ب استاد گفتی منو نمیشناسی یا گفتی بهم اقای جعون صدای تیکع تیکع شدن قلبمو شنیدم
+ببخشید
-هیب عشق ی طرفع خیلی بدع نمیخواام اذیتت کنم یا ناراحتت کنم چون هرموقع بفهمم اذیت میشی یا از دستم ناراحتی خودمو میکشم برای همین ب یکی از بادیگاردام میگم ترو ببرن خونه خودت
+ن.. نه منم دوست دارم منم خیلی دوست دارم فقط نتونستم بت بگم من پیشت میمونم سرشو اورد بالا (این دخترع تکلیفش با خودش مشخص نیست شما ببخشید ب بزرگیتون)
-ا... ات توعم
+ار منم خیلی دوصت دارم
-همدیگرو بغل کردیم
+ اومدم رو تخت تا بخوابم دیدم باز جونگ کوک تیشرتشو در اورد و پیشم دراز کشید منو سفت بغل کرد صورتامون روبع روی هم بود اروم لبمو بوسید خوابیدیم
-ات
+هوم
-بیدار شو دانشگاه باید بریم
+امروز نریم
-چرا
+بخوابیم
خندع ای کردو گفت
-بش بیب بخواب
فلش بک چن ساعت بد ویو ات
+چشامو باز کردم ساعت11بود ولی جونک. کوک کنارم نبود بلند شودم ی دوش 5مینی کرفتم از حموم ک اومدم موهامو خشک کردم حالت دادم یکی از لباسامو پوشیدم (میزارم) بعد رفتم از اتاق بیرون هیچکص تو این خونه ب این بزرگی نبود رفتم ی نودل برای خودم درست کردم و خوردم و جمع کردم تو کوشی داشتم همین طوری میگشتم ک از انباری ی صدایی شنیدم
ادامه دارد.......
۱۰.۱k
۱۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.