وانشات+جیمین
ا. تتتت
جیمینو ک دیدم اومدم برم سمتش ک یهو یکی از پشت منو گرفتو چاقو رو گردنم گذاشت ،
یکی از افراد سوهو بود . . .
_ای عوضی..ا.تو ول کن..این دعوا مردونس
~ برنده شوهر ا. ت میشه
_(پوزخند*) لعنتی
جیمین پاشد و لباساشو تکوند و گف
_انقد بدبختی ک از یه دعوای مردونه میترسی
~ ن من فقط میخوام تمومش کنم
_اوک بیا تمومش کنیم ،
~برنده خون میریزه
وقتی شروع کردن ب دعوا کردن من سرم گیج میرفت مشخص بود فشارم افتاده واسش خیلی میترسیدم اما سعی کردم قوی باشم
چشمام تار شد . . .
ویو جیمین
مشت محکمی ب صورت سوهو زدم ک دوتا از دندوناش افتاد و خون از دهن و دماغش میریخت
_(پوزخند*) ضعیفی ک
~لعنتی
ویو جیهوپ
متوجه شدم ک ا. ت نیست میدونستم کجاس واسه همین ب کوک زنگ زدم تا مطمئن شم
"تماس دریافتی"
# ها
^ا. ت اونجاس؟
# جیهوپ خودتو برسون اوضاع خر تو خره
^ اومدم
"قطع"
از حرف کوک میشد فهمید زنگ زدم ب اداره ی پلیس
وقتی رسیدیم دید سوهو با صورت کبود و خونی پهن زمینه
جیمین همینطور بالا سرش وایساده
ویو جیمین
بعد از دعوا سری رفتم پیش ا.ت ک بیجون افتاده بود بغلش کردمو بردمش بیمارستان
"پرش زمانی"
(علامت دکتر = )
_حالش خوبه؟
=شما اقای؟
_پارک جیمین
=چیزی نیست فقط یکم بهشون استرس زیادی وارد شده مراقبشون باشید میتونید برید
_ممنون
☆☆☆
نتونستم تو این پارت تمومش کنم چرت شد میدونم
نمرت؟
#وانشات#سناریو#جیمین#بیتیاس
جیمینو ک دیدم اومدم برم سمتش ک یهو یکی از پشت منو گرفتو چاقو رو گردنم گذاشت ،
یکی از افراد سوهو بود . . .
_ای عوضی..ا.تو ول کن..این دعوا مردونس
~ برنده شوهر ا. ت میشه
_(پوزخند*) لعنتی
جیمین پاشد و لباساشو تکوند و گف
_انقد بدبختی ک از یه دعوای مردونه میترسی
~ ن من فقط میخوام تمومش کنم
_اوک بیا تمومش کنیم ،
~برنده خون میریزه
وقتی شروع کردن ب دعوا کردن من سرم گیج میرفت مشخص بود فشارم افتاده واسش خیلی میترسیدم اما سعی کردم قوی باشم
چشمام تار شد . . .
ویو جیمین
مشت محکمی ب صورت سوهو زدم ک دوتا از دندوناش افتاد و خون از دهن و دماغش میریخت
_(پوزخند*) ضعیفی ک
~لعنتی
ویو جیهوپ
متوجه شدم ک ا. ت نیست میدونستم کجاس واسه همین ب کوک زنگ زدم تا مطمئن شم
"تماس دریافتی"
# ها
^ا. ت اونجاس؟
# جیهوپ خودتو برسون اوضاع خر تو خره
^ اومدم
"قطع"
از حرف کوک میشد فهمید زنگ زدم ب اداره ی پلیس
وقتی رسیدیم دید سوهو با صورت کبود و خونی پهن زمینه
جیمین همینطور بالا سرش وایساده
ویو جیمین
بعد از دعوا سری رفتم پیش ا.ت ک بیجون افتاده بود بغلش کردمو بردمش بیمارستان
"پرش زمانی"
(علامت دکتر = )
_حالش خوبه؟
=شما اقای؟
_پارک جیمین
=چیزی نیست فقط یکم بهشون استرس زیادی وارد شده مراقبشون باشید میتونید برید
_ممنون
☆☆☆
نتونستم تو این پارت تمومش کنم چرت شد میدونم
نمرت؟
#وانشات#سناریو#جیمین#بیتیاس
۱۶.۱k
۱۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.