عصبی بودن کار دستم داد 😡(14)
عصبی بودن کار دستم داد 😡(14)
ا/ت
پیام آخری رو اینقدر تند نوشتم و فرستادم که پر از غلت و غلوت بود
کوک
آخرین پیامی که فرستاد اصلا نمیشد خوند یه نگاه به شوگا انداختم دیدم بیدار شده منم سریع پیام هامون رو پاک کردم که نبینه و از پیام رسان اومدم بیرون
کم کم سرعت ماشین داشت کم می شد
ماشین ایستاد و همه از ماشین پیاده شدن دوتا چادر بود
هر دو چادر ها رو وا کردیم گروه ما داخل یه چادر و اون یکی گروه هم داخل یه چادر رفتن
برای نهار ساندویچ ها رو خوردیم
ا/ت
خیلی بد شد من تنها دختری بودم که داخل اون گروه بود و معمولا تنها بودم کوک هم دوست داشت باهم تنها
می بودیم ولی ن شد ای کاش به گروه های 2نفره تقسیم می شدیم و من و کوک باهم یه گروه می شدیم
از فکر در اومدم
بعد از نهار استاد گروه هارو صدا کرد رفتیم بیرون
استاد: گروه ها با هم مشورت کنین بگردید و راجع جالب ترین.... اطلاعات جمع کنین (این حرف رو که زد به هر دونفر یه دستگاه مدل لوکشین داد )
بچه ها :چشم
همه ی گروه ها باهم مشورت کردن
..........................
ا/ت
پیام آخری رو اینقدر تند نوشتم و فرستادم که پر از غلت و غلوت بود
کوک
آخرین پیامی که فرستاد اصلا نمیشد خوند یه نگاه به شوگا انداختم دیدم بیدار شده منم سریع پیام هامون رو پاک کردم که نبینه و از پیام رسان اومدم بیرون
کم کم سرعت ماشین داشت کم می شد
ماشین ایستاد و همه از ماشین پیاده شدن دوتا چادر بود
هر دو چادر ها رو وا کردیم گروه ما داخل یه چادر و اون یکی گروه هم داخل یه چادر رفتن
برای نهار ساندویچ ها رو خوردیم
ا/ت
خیلی بد شد من تنها دختری بودم که داخل اون گروه بود و معمولا تنها بودم کوک هم دوست داشت باهم تنها
می بودیم ولی ن شد ای کاش به گروه های 2نفره تقسیم می شدیم و من و کوک باهم یه گروه می شدیم
از فکر در اومدم
بعد از نهار استاد گروه هارو صدا کرد رفتیم بیرون
استاد: گروه ها با هم مشورت کنین بگردید و راجع جالب ترین.... اطلاعات جمع کنین (این حرف رو که زد به هر دونفر یه دستگاه مدل لوکشین داد )
بچه ها :چشم
همه ی گروه ها باهم مشورت کردن
..........................
۵.۱k
۱۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.