تکپارتی از لینو
تکپارتی از لینو
( وقتی مافیا بود و ازش می ترسیدی )
#تکپارتی
#لینو
#استری_کیدز
ات ویو :
بعد از اینکه توسط قوی ترین مافیا آسیا دزدیده شده بودی توی به اتاق با تم سفید و مشکی زندانی بودی خدمتکار ها همه چی رو برات فراهم می کردن ولی تو دوست داشتی بری بیرون و هوایی بخوری توی همین فکر و حال و هوا بودی که صدای باز شدن در اومد .
_ سلام بیب
+ ........س...سلام
_ چرا لکنت می گیری ؟
+ م...من ......نه.......چ...چطور ؟
_ ات برو خودتو گول بزن ( عصبی )
_ تو از من می ترسی
+ .......ن..نه
روت خیمه زد
+ ببخشید قول می دم دیگه لکنت نگیرم ( گریه و ترس )
_ یا ات چرا از من می ترسی بگو چرا ؟؟
+ آخه تو ........ آخه تو ... بزرگترین مافیا آسیا هستی اگر منو بخوای بکشی چی ؟
_ ( از روی ات بلند شد ) چی ؟؟؟؟؟ ( عصبی )
_ ات من تورو هیچوقت نمی کشم من تورو اذیت نمی کنم چون ......چون عاشقتم ات
+ چی گفتی ؟؟
_ آره من.......هق دیوونه تو ام ....... اگر نباشی ........هق من میمیرم ( گریه )
+ یااااا..... لینو تو بزرگترین مافیا آسیا هستی نباید گریه کنی ( خنده )
_ من جلوی عشقم یه شخصیت دیگه دارم ( خنده دارک )
( رفتی جلو و بغلش کردی )
+ منم عاشقتم....... به شرط اینکه ما من با همون شخصیت گوگولی رفتار کنی باشه ؟
_ باشه قول می دم بیب
+ ممنون چاگی
_ بیا بریم بیرون
+ باشه
( در اتاق باز شد و نور لوستر بزرگ خونه زد تو چشت و چشم هاتو بستی )
+ چقدر نورش زیاده
_ ( لبخند )
_ اجوما به خدمتکار ها و بادیگارد ها بگو توی سالن جمع بشن
& باشه پسرم
( بعد از جمع شدن خدمتکار ها )
_ خب همگی گوش کنین از این به بعد خانم این خونه خانم ات هست باید از دستوراتشون اطاعت کنید هرچی که گفتن باید در اول وقت انجام بشه
همه : چشم
_ و بادیگارد ها شما هم خانم هر جا خواستن باید باهاشون برید همگی فهمیدید
همه : بله
ویو راوی:
بعد از اون شب ات و لینو باهم خوب زندگی کردن لینو جلوی ات مهربون و کیوت بود ولی برای بقیه حتی فکر کردن به لینو براشون ترسناک بود .
( وقتی مافیا بود و ازش می ترسیدی )
#تکپارتی
#لینو
#استری_کیدز
ات ویو :
بعد از اینکه توسط قوی ترین مافیا آسیا دزدیده شده بودی توی به اتاق با تم سفید و مشکی زندانی بودی خدمتکار ها همه چی رو برات فراهم می کردن ولی تو دوست داشتی بری بیرون و هوایی بخوری توی همین فکر و حال و هوا بودی که صدای باز شدن در اومد .
_ سلام بیب
+ ........س...سلام
_ چرا لکنت می گیری ؟
+ م...من ......نه.......چ...چطور ؟
_ ات برو خودتو گول بزن ( عصبی )
_ تو از من می ترسی
+ .......ن..نه
روت خیمه زد
+ ببخشید قول می دم دیگه لکنت نگیرم ( گریه و ترس )
_ یا ات چرا از من می ترسی بگو چرا ؟؟
+ آخه تو ........ آخه تو ... بزرگترین مافیا آسیا هستی اگر منو بخوای بکشی چی ؟
_ ( از روی ات بلند شد ) چی ؟؟؟؟؟ ( عصبی )
_ ات من تورو هیچوقت نمی کشم من تورو اذیت نمی کنم چون ......چون عاشقتم ات
+ چی گفتی ؟؟
_ آره من.......هق دیوونه تو ام ....... اگر نباشی ........هق من میمیرم ( گریه )
+ یااااا..... لینو تو بزرگترین مافیا آسیا هستی نباید گریه کنی ( خنده )
_ من جلوی عشقم یه شخصیت دیگه دارم ( خنده دارک )
( رفتی جلو و بغلش کردی )
+ منم عاشقتم....... به شرط اینکه ما من با همون شخصیت گوگولی رفتار کنی باشه ؟
_ باشه قول می دم بیب
+ ممنون چاگی
_ بیا بریم بیرون
+ باشه
( در اتاق باز شد و نور لوستر بزرگ خونه زد تو چشت و چشم هاتو بستی )
+ چقدر نورش زیاده
_ ( لبخند )
_ اجوما به خدمتکار ها و بادیگارد ها بگو توی سالن جمع بشن
& باشه پسرم
( بعد از جمع شدن خدمتکار ها )
_ خب همگی گوش کنین از این به بعد خانم این خونه خانم ات هست باید از دستوراتشون اطاعت کنید هرچی که گفتن باید در اول وقت انجام بشه
همه : چشم
_ و بادیگارد ها شما هم خانم هر جا خواستن باید باهاشون برید همگی فهمیدید
همه : بله
ویو راوی:
بعد از اون شب ات و لینو باهم خوب زندگی کردن لینو جلوی ات مهربون و کیوت بود ولی برای بقیه حتی فکر کردن به لینو براشون ترسناک بود .
۹.۲k
۲۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.