دوست دارم بیشتر از خودمP³
+تو چیکار کردیییییی عوضییییی؟؟
_آروم باش عزیزم اوکیه فقط
مهر اینکه مال منی رو روی تو زدم حالا
تو جئون لونایی
فردا شبم عروسیمونه
+چی میگی؟؟؟اصلا میفهمی؟
مامان و بابام بفهمن منو میکشن
_وایستا وایستا تند نرو با مامان و بابات هماهنگ کردم
+چ....چی؟؟
_همین که شنیدی پرنسس
حالا میای یه راند دیگه؟؟
+زر نزن عوضییییی
لونا ویو
سریع فرار کردم یه لباس خواب تنم بود
فقط از پنجره فرار کردم هول شده بودم
سریع از داخل پنجره رد شدم که دیدم کل
کتف راستم خونی شد
۴۴ مین بعد
همینطور به دویدن ادامه میدادم ولی چون
کتفم آسیب دیده بود و شیشه رفته بود
داخلش حرکتم کند شده بود
کوک ویو
_پس همتون شنیدید؟
بادیگاردا:بله ارباب
_شب ساعت ۷ میخوام اینجا باشه فهمیدید؟؟(اعصبانی)
بادیگاردا:ب...بله ارباب(دستپاچه)
_گمشید
بادیگاردا رفتن
_کجا رفتی عروسک من؟
مثل یه پسربچه بودم که عروسک موردعلاقش رو گم
کرده بود و اعصباش داغون بود
جیمین:میخوای یکی رو امشب برات بیارم؟
_خفه شو!الان فقط عروسک خودمو میخوام
رفتم داخل اتاق مخصوص الکلم و کلی خوردم
انقدر گیج بودم که نمیدونستم چیکار کنم!!...
_آروم باش عزیزم اوکیه فقط
مهر اینکه مال منی رو روی تو زدم حالا
تو جئون لونایی
فردا شبم عروسیمونه
+چی میگی؟؟؟اصلا میفهمی؟
مامان و بابام بفهمن منو میکشن
_وایستا وایستا تند نرو با مامان و بابات هماهنگ کردم
+چ....چی؟؟
_همین که شنیدی پرنسس
حالا میای یه راند دیگه؟؟
+زر نزن عوضییییی
لونا ویو
سریع فرار کردم یه لباس خواب تنم بود
فقط از پنجره فرار کردم هول شده بودم
سریع از داخل پنجره رد شدم که دیدم کل
کتف راستم خونی شد
۴۴ مین بعد
همینطور به دویدن ادامه میدادم ولی چون
کتفم آسیب دیده بود و شیشه رفته بود
داخلش حرکتم کند شده بود
کوک ویو
_پس همتون شنیدید؟
بادیگاردا:بله ارباب
_شب ساعت ۷ میخوام اینجا باشه فهمیدید؟؟(اعصبانی)
بادیگاردا:ب...بله ارباب(دستپاچه)
_گمشید
بادیگاردا رفتن
_کجا رفتی عروسک من؟
مثل یه پسربچه بودم که عروسک موردعلاقش رو گم
کرده بود و اعصباش داغون بود
جیمین:میخوای یکی رو امشب برات بیارم؟
_خفه شو!الان فقط عروسک خودمو میخوام
رفتم داخل اتاق مخصوص الکلم و کلی خوردم
انقدر گیج بودم که نمیدونستم چیکار کنم!!...
۲.۳k
۲۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.