وقتی مستن و یه دخترو می بوسن و تو بهشون میگی فکر میکردم د
وقتی مستن و یه دخترو میبوسن و تو بهشون میگی فکر میکردم دوسم داری و بهت میگن چیه تورو باید دوست داشته باشم
یونجون:*بعد از گذشت چندین دقیقه متوجه شد کسی رو گم کرده....با مرور خاطرات چند دیقه پیش به خودش لعنت میفرسته....اون دختر کاملن ناپدید شده بود و اون پسر همیشه به اون محل میرفت شاید گمشدش دوباره به اونجا برگرده....
......................................................
سوبین:*اون حرفو از ته دل نزده بود....دست خودش نبود و نمیدونست داره چیکار میکنه و چی میگه...بعد از اینکه فهمید چیکار کرده و چه حرفی رو به کیی زده....تموم خیابونا رو تک به تک داشت میگشت.....به هرکس زنگ میزد هیچ خبری ازش نداشت و این دیوونش میکرد...انقد سروصدا میکرد که خاب رو از مردم شهر گرفته بود.....
......................................................
تهیون:*به شخص روبه روش نگاهی میندازه....این کیه؟....این اکسیژنش نبود...با نگاه به اطرافش میفهمه چه گندی زده و دل چه کسیو شکسته....اما چه فایده؟.....الان دیگه واسه التماس کردن هم دیر شده.....
......................................................
هیونینگ:*بعد اینکه فهمید چه اتفاقی افتاد شروع کرد به زنگ زدنو گشتن دنبالش...هرجایی که احتمال میداد رفته باشه هم رفت اما خبری نبود....میره خونه و اونجا منتظر میمونه....روزها و ماه ها میگذره و اون همچنان منتظره...
......................................................
بومگیو:*تلاش برای پیدا کردنش هیچ فایده ای نداشت....اون دیگه رفته بود....پشیمونی هیچ جایی نداشت و گریه چیزی رو درست نمیکرد...بهد از اون روز زندگیش سیاه شد....بدتر از همه...خاب کسیو میدید که بخاطر یه اشتباه کوچیک واسه ی همیشه اونو از دست داد...
ریدم نه؟
عهه ریدم خببب
عب ندارهه
ولی ریدمممم
یونجون:*بعد از گذشت چندین دقیقه متوجه شد کسی رو گم کرده....با مرور خاطرات چند دیقه پیش به خودش لعنت میفرسته....اون دختر کاملن ناپدید شده بود و اون پسر همیشه به اون محل میرفت شاید گمشدش دوباره به اونجا برگرده....
......................................................
سوبین:*اون حرفو از ته دل نزده بود....دست خودش نبود و نمیدونست داره چیکار میکنه و چی میگه...بعد از اینکه فهمید چیکار کرده و چه حرفی رو به کیی زده....تموم خیابونا رو تک به تک داشت میگشت.....به هرکس زنگ میزد هیچ خبری ازش نداشت و این دیوونش میکرد...انقد سروصدا میکرد که خاب رو از مردم شهر گرفته بود.....
......................................................
تهیون:*به شخص روبه روش نگاهی میندازه....این کیه؟....این اکسیژنش نبود...با نگاه به اطرافش میفهمه چه گندی زده و دل چه کسیو شکسته....اما چه فایده؟.....الان دیگه واسه التماس کردن هم دیر شده.....
......................................................
هیونینگ:*بعد اینکه فهمید چه اتفاقی افتاد شروع کرد به زنگ زدنو گشتن دنبالش...هرجایی که احتمال میداد رفته باشه هم رفت اما خبری نبود....میره خونه و اونجا منتظر میمونه....روزها و ماه ها میگذره و اون همچنان منتظره...
......................................................
بومگیو:*تلاش برای پیدا کردنش هیچ فایده ای نداشت....اون دیگه رفته بود....پشیمونی هیچ جایی نداشت و گریه چیزی رو درست نمیکرد...بهد از اون روز زندگیش سیاه شد....بدتر از همه...خاب کسیو میدید که بخاطر یه اشتباه کوچیک واسه ی همیشه اونو از دست داد...
ریدم نه؟
عهه ریدم خببب
عب ندارهه
ولی ریدمممم
۱۰.۵k
۲۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.