پارت نهم فیک جینسو
که دیدم اون پسره به زور میخواست رزی رو بوس کنه رزی داشت گریه میکرد و سعی میکرد از زیر دستش در بیاد ولی اون نمیزاشت.
مینجونگ: مگه بهت نگفتم به پسره دیگه به جز خودم نزدیک نشو
رزی : ولم کنننننننننننن
جیمین : آهای ......... رزی رو ول کن.(بهشدت اصبانی)😡
مینجونگ: چی میگی رزی خودش دوست داره، مگه نه رزی ؟
رزی : نه ولم کن (گریه)😭🥺
جیمین: ولش میکنی یا تنت میخواره؟
مینجونگ: هه که چکار میکنی ؟
که یهو رزی از هوش رفت
# جیمین
رزی از هوش رفت اون پسره هو فرار کرد من جین و جیسو رو پیدا کردم رزی رو بردیم بیمارستان .
جیسو: اقای دکتر حال رزی خوبه
دکتر: بله ولی سعی کنید بیشتر حواستون بهش باشه چون........
مینجونگ: مگه بهت نگفتم به پسره دیگه به جز خودم نزدیک نشو
رزی : ولم کنننننننننننن
جیمین : آهای ......... رزی رو ول کن.(بهشدت اصبانی)😡
مینجونگ: چی میگی رزی خودش دوست داره، مگه نه رزی ؟
رزی : نه ولم کن (گریه)😭🥺
جیمین: ولش میکنی یا تنت میخواره؟
مینجونگ: هه که چکار میکنی ؟
که یهو رزی از هوش رفت
# جیمین
رزی از هوش رفت اون پسره هو فرار کرد من جین و جیسو رو پیدا کردم رزی رو بردیم بیمارستان .
جیسو: اقای دکتر حال رزی خوبه
دکتر: بله ولی سعی کنید بیشتر حواستون بهش باشه چون........
۲.۰k
۰۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.