𝕻𝖆𝖗𝖙+1

𝕻𝖆𝖗𝖙+1

سلام من ا/ت هستم ۲۵ سالمه و توی یه شرکت تبلیغاتی به عنوان ادیتور کار میکنم


ویو ا/ت

خواب بودم گوشیم زنگ خورد ولی اهمیت ندادم دوباره زنگ خورد نگاه کردم شتتتتت کارفرما بود مگه ساعت چند بود نگاه کردم ساعت ۰۹:۴۵بود خیلی دیر کرده بودم سریع یه مسیج به کارفرما دادم
مسیج: توی راهم یه مشکل برام پیش اومده بود.
سریع گوشی گذاشتم کنار و توی ۱۰مین اماده شدم
کار خاصی نکردم یه ارایش ملایم با یه لباس ساده
از خونه زدم بیرون و با تاکسی رسیدم شرکت

ویو شرکت

کارفرما:خیلی دیر کردی خانم پارک
ا/ت: خیلی ببخشید قربان یه مشکل برام پیش اومده بود
کارفرما: امیدوارم دیگه تکرار نشه
کارفرما رفت منم با سرعت نور رفتم توی بخش خودم
بورام: دیر کردیا
ا/ت: انتظار داشتم بپیچونیش گاو عزیزم
بورام:گاو ها که پیچوندن بلد نیستن بزغاله
ا/ت: به عنوان بست فرند باید بدونی وقتی دیر میکنم یعنی خواب موندم
بورام:احیانا گاو نبودم،چطورشدم بست فرند
باهم زدیم زیر خنده بدون هیچ دلیلی و هرکی رفت سرکار خودش(بچه هایه توضیح بدم بورام دوست صمیمی ا/ت هستش و از وقتی ا/ت خانوادش رو از دست داده باهاش دوسته)

ویو ۲ ساعت بعد

داشتم وسایلم رو جمع میکردم که برم خونه...