𝕻𝖆𝖗𝖙 ۲
𝕻𝖆𝖗𝖙 ۲
ویو ا/ت
داشتم توی پیاده رو قدم میزم تا برسم خونه
با اینکه هوا روشن بود ولی خیابون خیلی خلوت بود واقعا از این وضعیت راضی نبودم
همینجوری میرفتم تا برسم خونه که قطره های خون روی زمین توجهم رو جلب کرد هرچی جلوتر میرفتم قطره های خون بیشتر میشد داشتم قطره های خون رو دنبال میکردم که یهو روی زمین با خون نوشته بود Hi N/Y (بچه هااینجا نوشته سلام ا/ت در واقع N/Y همون ا/ت هستش) استرس تمام وجودم رو گرفته بود اسم من رو چرا با خون روی زمین نوشتن!!
سریع حرکت کردم به سمت خونه و سعی کردم اون موضوع رو فراموش کنم
شب شده بود چشمام درد گرفته بود از بس سرم توی لپ تاپ بود تصمیم گرفتم برم یکم قدم بزنم به بورام زنگ زدم ببینم اون هم میاد یا نه که جواب نداد
شک ندارم رفته بار یه لباس گرم پوشیدم با یه ارایش خیلی لایت و ملایم و از خونه زدم بیرون..
چند مین بعد
داشتم میرفتم سمت پارک مورد علاقم توی اون پارک بچه های زیادی بودن دلیل مورد علاقه بودن پارکه هم همین بود تقریبا همه بچه های توی پارک من رو میشناختن اما ایندفعه هیشکس نبود حتی سوسک هم قدم نمیزد داشتم اهنگم رو گوش میدادم که یهو از پشت دهنم گرفته شد و چشمام سیاهی رفت...
بیدار شدم چشمام رو به سختی باز کردم و دور و برم رو نگاه کردم قشنگ وسط یه استخر بودم اب تا بالای مچ پاهام بود ولی هنوز به زانوهام نرسیده بود هیچکس توی استخر نبود فقط من بودم که به صندلی بسته شده بودم از اونجای که مثل چی ترسیده بودم
برای اینکه دردسر درست نشه سعی کردم ساکت بمونم
اما دیدم واقعا هیچکس نمیاد خب اگه قرار نیست کسی بیاد پس من الان توی این گورستون چیکار میکنم
کم کم داشت استرسم بیشتر میشد سعی کردم داد بزنم ببینم کسی میاد
_ کسی نیست بیاد منو باز کنه
_کمک!!!!!
_ مگه من چیکار کردم که من رو بستینم
_ بیاید منو باز کنید
ویو ا/ت
داشتم توی پیاده رو قدم میزم تا برسم خونه
با اینکه هوا روشن بود ولی خیابون خیلی خلوت بود واقعا از این وضعیت راضی نبودم
همینجوری میرفتم تا برسم خونه که قطره های خون روی زمین توجهم رو جلب کرد هرچی جلوتر میرفتم قطره های خون بیشتر میشد داشتم قطره های خون رو دنبال میکردم که یهو روی زمین با خون نوشته بود Hi N/Y (بچه هااینجا نوشته سلام ا/ت در واقع N/Y همون ا/ت هستش) استرس تمام وجودم رو گرفته بود اسم من رو چرا با خون روی زمین نوشتن!!
سریع حرکت کردم به سمت خونه و سعی کردم اون موضوع رو فراموش کنم
شب شده بود چشمام درد گرفته بود از بس سرم توی لپ تاپ بود تصمیم گرفتم برم یکم قدم بزنم به بورام زنگ زدم ببینم اون هم میاد یا نه که جواب نداد
شک ندارم رفته بار یه لباس گرم پوشیدم با یه ارایش خیلی لایت و ملایم و از خونه زدم بیرون..
چند مین بعد
داشتم میرفتم سمت پارک مورد علاقم توی اون پارک بچه های زیادی بودن دلیل مورد علاقه بودن پارکه هم همین بود تقریبا همه بچه های توی پارک من رو میشناختن اما ایندفعه هیشکس نبود حتی سوسک هم قدم نمیزد داشتم اهنگم رو گوش میدادم که یهو از پشت دهنم گرفته شد و چشمام سیاهی رفت...
بیدار شدم چشمام رو به سختی باز کردم و دور و برم رو نگاه کردم قشنگ وسط یه استخر بودم اب تا بالای مچ پاهام بود ولی هنوز به زانوهام نرسیده بود هیچکس توی استخر نبود فقط من بودم که به صندلی بسته شده بودم از اونجای که مثل چی ترسیده بودم
برای اینکه دردسر درست نشه سعی کردم ساکت بمونم
اما دیدم واقعا هیچکس نمیاد خب اگه قرار نیست کسی بیاد پس من الان توی این گورستون چیکار میکنم
کم کم داشت استرسم بیشتر میشد سعی کردم داد بزنم ببینم کسی میاد
_ کسی نیست بیاد منو باز کنه
_کمک!!!!!
_ مگه من چیکار کردم که من رو بستینم
_ بیاید منو باز کنید
۷.۵k
۰۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.