پارت 7
پارت 7
*************
سرم رو توی سطل آشغال خم کردم
لعنتی بوش وحشتناک بود
اما ارزشش رو داشت
سرم رو بالا آوردم
کمی به اطراف خیره شدم
از چی به عنوان سنگ استفاده میکردم؟
ناگهان خم شدم و دمپایی رو از پام در آوردم
لعنتی از هر چی سنگ بود بدتر بود
با استرس به سمت پنجره نسبتا بزرگ پرتابش کردم
شیشه با صدای وحشتناکی شکست
سریع توی یکی از اتاقک ها پریدم و خودم رو زیر خروار آشغال ها پنهان کردم
در دستشویی با شدت باز شد و مامور ها ریختن داخل
میتونستم از صدای پاهایشون بفهمم تعدادشون زیاده
جیکم در نمی اومد
در تک تک اتاقک ها رو باز میکردن و نگاهی مینداختن و خارج میشودن
اما انقدر مخشون نمیرسید که سطل آشغال ها رو بگردن
*************
سرم رو توی سطل آشغال خم کردم
لعنتی بوش وحشتناک بود
اما ارزشش رو داشت
سرم رو بالا آوردم
کمی به اطراف خیره شدم
از چی به عنوان سنگ استفاده میکردم؟
ناگهان خم شدم و دمپایی رو از پام در آوردم
لعنتی از هر چی سنگ بود بدتر بود
با استرس به سمت پنجره نسبتا بزرگ پرتابش کردم
شیشه با صدای وحشتناکی شکست
سریع توی یکی از اتاقک ها پریدم و خودم رو زیر خروار آشغال ها پنهان کردم
در دستشویی با شدت باز شد و مامور ها ریختن داخل
میتونستم از صدای پاهایشون بفهمم تعدادشون زیاده
جیکم در نمی اومد
در تک تک اتاقک ها رو باز میکردن و نگاهی مینداختن و خارج میشودن
اما انقدر مخشون نمیرسید که سطل آشغال ها رو بگردن
۱.۶k
۰۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.