No like ...
No like ...
میدونی ...
حتی فکرشم نمیکردم ...
نیگا رو زمین میکردم و رو سرش خراب شده بودم ...ی لحظه ی چی مث بوسه روی بازوی چپ و شونه چپم حس کردم ...
نیگا که کردم مث رنگ زرد همین آتیش و دیدم ، روی بازو به اندازه ی کف دست بود ...
اما روی شونه ام ی کم بزرگتر...
نباید صداش میکردم ...
از اون وقت همش به این فک میکنم ...
نکنه باز خواستش کنن و عذابش بِدن ...
خبر مرگم چه میدونستم ...
چیزی که عوض نشد بماند ...
ی درد و غصه بزرگ و چه کنم اضافه شد ...
ی مدت نمینویسم ...همینجاما ...
جایی نمیرم ...خخخ ...
بازم سر کار رفتی ...خخخ ...
دیوونه این متن های سر کاریم ...خخخ
میدونی ...
حتی فکرشم نمیکردم ...
نیگا رو زمین میکردم و رو سرش خراب شده بودم ...ی لحظه ی چی مث بوسه روی بازوی چپ و شونه چپم حس کردم ...
نیگا که کردم مث رنگ زرد همین آتیش و دیدم ، روی بازو به اندازه ی کف دست بود ...
اما روی شونه ام ی کم بزرگتر...
نباید صداش میکردم ...
از اون وقت همش به این فک میکنم ...
نکنه باز خواستش کنن و عذابش بِدن ...
خبر مرگم چه میدونستم ...
چیزی که عوض نشد بماند ...
ی درد و غصه بزرگ و چه کنم اضافه شد ...
ی مدت نمینویسم ...همینجاما ...
جایی نمیرم ...خخخ ...
بازم سر کار رفتی ...خخخ ...
دیوونه این متن های سر کاریم ...خخخ
۷.۳k
۰۸ اسفند ۱۴۰۲