فیک یونگی زندکی درخشان
یکسی جلوشون سبز شد و ات با دیدن اون از ترس سرجاش خشک شد اون اومد جلو و رو به ات گفت
؟:دلت برام تنگ نشده بود بیبی گرل ؟
یونگی : ببخشید ولی از زنم چی میخای ؟ دلت میخاد بمیری ؟
؟ : فعلا اونی که میخاد بمیره دوست دختر توعه نه من
یونگی : ات این کیه چی میگه ( عصبی )
ات : یو ... یونگی این اکس دیوونه منه
؟ : هوم راستی از وقتی کات کردیم سکسی تر شدی بیبی
یونگی : تو چی داری مسگی مرتیکه دهنتو ببند ( داد )
؟ : با تو حرف نزدم
یونگی یهو شروع به کتک زدن اون یارو کرد و بعد از چند مین ولش کرد و محکم دست ات رو گرفت و سوار ماشین کرد
ات: ایییی سرم وحشی
یونگی : عهه من وحشیم باشه خانوم ات باشه
رسیدن عمارت
یونگی : ات این یارو چی ... که یهو حرفش با صدای تکسی که اومد روی گوشیش قطع شد گوشیشو باز کرد و با چیزی که دید خشک شد اون ...
؟:دلت برام تنگ نشده بود بیبی گرل ؟
یونگی : ببخشید ولی از زنم چی میخای ؟ دلت میخاد بمیری ؟
؟ : فعلا اونی که میخاد بمیره دوست دختر توعه نه من
یونگی : ات این کیه چی میگه ( عصبی )
ات : یو ... یونگی این اکس دیوونه منه
؟ : هوم راستی از وقتی کات کردیم سکسی تر شدی بیبی
یونگی : تو چی داری مسگی مرتیکه دهنتو ببند ( داد )
؟ : با تو حرف نزدم
یونگی یهو شروع به کتک زدن اون یارو کرد و بعد از چند مین ولش کرد و محکم دست ات رو گرفت و سوار ماشین کرد
ات: ایییی سرم وحشی
یونگی : عهه من وحشیم باشه خانوم ات باشه
رسیدن عمارت
یونگی : ات این یارو چی ... که یهو حرفش با صدای تکسی که اومد روی گوشیش قطع شد گوشیشو باز کرد و با چیزی که دید خشک شد اون ...
۱۰.۶k
۰۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.