•اما خبر بد اینکه همش توی زمانی که کما بود هی اسمتونو صدا
•اما خبر بد اینکه همش توی زمانی که کما بود هی اسمتونو صدا میزد میگفت جونکوک ازت متنفرم و یا میگفت ولم کنید ازت متنفرم کوک
و اون نمیتونه حرف بزنه و ما نمیدونیم خودش نمیخواد یا واقعا نمیتونه حرف بزنه
-ممنونم
•قابلی نداشت
$اولین باری هست که سرش داد نمیزنی
-آره چون تمام تلاششو کرده و لارا بهوش اومده
رفتیم پیش لارا و دکتر بهش دفتر داد و گفت
•هرچی میخوای رو بنویس و نوشت
+میخوام بمیرم و دفتر رو پرت کردم انور و روی خودم
پتو کشیدم
•هیچ امیدی نمیتونه ایشون رو خوب کنه
_لارا عشقم بریم خونمون هوم
یونگی زنگ بزن جکسون بیاد تا ببریمش بیرون
و اون نمیتونه حرف بزنه و ما نمیدونیم خودش نمیخواد یا واقعا نمیتونه حرف بزنه
-ممنونم
•قابلی نداشت
$اولین باری هست که سرش داد نمیزنی
-آره چون تمام تلاششو کرده و لارا بهوش اومده
رفتیم پیش لارا و دکتر بهش دفتر داد و گفت
•هرچی میخوای رو بنویس و نوشت
+میخوام بمیرم و دفتر رو پرت کردم انور و روی خودم
پتو کشیدم
•هیچ امیدی نمیتونه ایشون رو خوب کنه
_لارا عشقم بریم خونمون هوم
یونگی زنگ بزن جکسون بیاد تا ببریمش بیرون
۲.۵k
۰۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.