داستان فیک
چشم دو رنگ
اکوا ویو
توی راه از دارو خونه یک چیق خرید و رفت تو پارک نشست و چیق رو گذاشت روی رگش و فشار داد که پشیمون شود دستشو گذاشت رو زخمش
جیمین ویو
اومد بیرون که برای جین خرید کنم داشتم میرفتم سمت بازار که اکوارو دیدم توی پارک تنها نشسته بود
مگه این با کوک نبود رفتم پیش
اکوا: دوتا دست رو شونه هام حس کردم دیدم جیمینه
اومد حرف بزنم که خونه زیادی که از رفته بود
سرم گیج رفت و سیاهی
جیمین ویو
دیدم یهو افتاد روم که کوک اومد
کوک: چ... چرا...دا... داره... ازش... خون میره
سریع زنگ زد امبولانس
روای
جیمین و کوک توی بیمارستان بودن تا بقیه هم بیان
پسرا خیلی بی طاقتی می کردند
تا دکتر اومد
نامجون: دکتر چیشده
دکتر: خاسته خود کشی کنه چون پشیمون شده وسط راه زخمش خیلی عمیق نیست ولی چون کم خونی عتمال اینو داره حالش بدتر بشه
فلا هم بیهوش ولی تا چند دقیقه ای دیگه بهوش میاد
بچه ها بخشید ذهنم دیگه کار نمی کنه و ای ادامه ای پارت قبلی هستش
بخشید دیر شد چون میخواستم پاکش کنم دوباره یکی دیگه بزارم ولی پشمون شدم
o(╥﹏╥)
اکوا ویو
توی راه از دارو خونه یک چیق خرید و رفت تو پارک نشست و چیق رو گذاشت روی رگش و فشار داد که پشیمون شود دستشو گذاشت رو زخمش
جیمین ویو
اومد بیرون که برای جین خرید کنم داشتم میرفتم سمت بازار که اکوارو دیدم توی پارک تنها نشسته بود
مگه این با کوک نبود رفتم پیش
اکوا: دوتا دست رو شونه هام حس کردم دیدم جیمینه
اومد حرف بزنم که خونه زیادی که از رفته بود
سرم گیج رفت و سیاهی
جیمین ویو
دیدم یهو افتاد روم که کوک اومد
کوک: چ... چرا...دا... داره... ازش... خون میره
سریع زنگ زد امبولانس
روای
جیمین و کوک توی بیمارستان بودن تا بقیه هم بیان
پسرا خیلی بی طاقتی می کردند
تا دکتر اومد
نامجون: دکتر چیشده
دکتر: خاسته خود کشی کنه چون پشیمون شده وسط راه زخمش خیلی عمیق نیست ولی چون کم خونی عتمال اینو داره حالش بدتر بشه
فلا هم بیهوش ولی تا چند دقیقه ای دیگه بهوش میاد
بچه ها بخشید ذهنم دیگه کار نمی کنه و ای ادامه ای پارت قبلی هستش
بخشید دیر شد چون میخواستم پاکش کنم دوباره یکی دیگه بزارم ولی پشمون شدم
o(╥﹏╥)
۳.۸k
۰۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.