امپراتوری آلمان که همچنین با نام های رایش دوم یا به سادگی
امپراتوری آلمان که همچنین با نامهای رایش دوم یا به سادگی آلمان نیز شناخته میشود، مدتی رایش آلمان بود که در میان سالهای ۱۸۷۱ و ۱۹۱۸ میلادی بر بخشهای وسیعی از شمال و شرق اروپا حکومت میکرد. رایش دوم با استعفای قیصر ویلهلم دوم به پایان رسید. امپراتوری آلمان به صورت رسمی در سال ۱۸۷۱ میلادی، زمانی که حکومتهای جنوب آلمان، به جز اتریش، به کنفدراسیون آلمان شمالی پیوستند، شکل گرفت. در ۱ ژانویه ۱۸۷۱، قانون اساسی مشروطهای به اجرا درآمد که نام دولت را به امپراتوری آلمان تغییر داد و همچنین ویلهلم یکم، پادشاه پروس از دودمان هوهنتسولرن، نیز به عنوان امپراتور آلمان برگزیده شد. برلین جایگاه خود را به عنوان پایتخت حفظ کرد و اتو فون بیسمارک نیز به عنوان صدراعظم و رئیس دولت آلمان باقی ماند. همه این اتفاقات درحالی رخ داد که کنفدراسیون آلمان شمالی و متحدانش از آلمان جنوبی هنوز درگیر جنگ با فرانسه بودند. امپراتوری آلمان متشکل از ۲۷ ایالت بود که بیشتر آنها توسط دودمانهای سلطنتی اداره میشدند. چهار پادشاهی، شش دوکنشین بزرگ، پنج دوکنشین، هفت شاهزادهنشین، سه شهر آزاد از اتحادیه هانزا و یک قلمروی شاهی، این ایالتها را تشکیل میدادند. با اینکه پادشاهی پروس یکی از چهار پادشاهی کشور بود، دو سوم جمعیت و قلمروی آلمان را تشکیل میداد. سلطه پروس بر امپراتوری آلمان در قانون اساسی نیز تأیید شده بود. پس از سال ۱۸۵۰، دولتهای آلمان به سرعت رو به صنعتی شدن گذاشتند و در صنایعی مانند فولاد، زغالسنگ و ترابری ریلی پیشرفت چشمگیری کردند. در سال ۱۸۷۱، آلمان جمعیتی بالغ بر ۴۱ میلیون نفر داشت که تا سال ۱۹۱۳ به ۶۸ میلیون نفر رسید. درحالی که در سال ۱۸۱۵ میلادی (زمانی که ناپلئون استعفا داد) آلمان متشکل از دولتهای کوچک و بزرگ بسیار و دارای جمعیتی روستانشین بود، در سالهای پایانی رایش دوم از لحاظ سیاسی یکپارچه شده بود و بیشتر جمعیت آن در شهرها زندگی میکردند. در ۴۷ سال امپراتوری آلمان، این کشور یک غول صنعتی و علمی به حساب میآمد و بیشترین جایزه نوبل علمی را به خود اختصاص داده بود. حجم اقتصاد آلمان در سال ۱۹۰۰، از اقتصاد بریتانیا بیشتر شد و بدین ترتیب آلمان دارای بزرگترین اقتصاد اروپا و دومین اقتصاد بزرگ جهان (پس از آمریکا) شد. در سالهای ۱۸۶۷ تا ۱۸۷۸/۹، بیسمارک، صدراعظم آلمان که دارای رکورد طولانیترین زمان صدراعظمی در تاریخ آلمان نیز هست، سیاست لیبرالیسم را در پیش گرفت؛ اما رفته رفته رو به محافظهکاری نهاد. در دوران او، آلمان به یک قدرت استعماری تبدیل شد و بخشهای باقی مانده از آفریقا را که تا آن زمان هنوز توسط هیچکدام از دولتهای اروپایی فتح نشده بودند را از آن خود کرد. بدین ترتیب، آلمانیها سومین امپراتوری استعماری بزرگ جهان پس از بریتانیا و فرانسه شدند؛ همچنین رقابت دولتهای استعمارگر در برخی موارد باعث آغاز جنگ میان آلمان و دیگر کشورها، از جمله بریتانیا، نیز میشد. در دوران رایش دوم، آلمان به یک قدرت بزرگ تبدیل شد، به سرعت راههای ریلی خود را گسترش داد، بزرگترین ارتش جهان را پی ریخت و با برنامههای گستردهای، صنعتی شدن را دنبال کرد. در کمتر از یک دهه، نیروی دریایی آلمان تبدیل به دومین نیروی دریایی بزرگ جهان پس از نیروی دریایی بریتانیا شد. پس از کنار گذاشته شدن بیسمارک از قدرت توسط ویلهلم دوم در سال ۱۸۹۰، امپراتوری «سیاست جهانی» را در پیش گرفت که نقش تعیینکنندهای در آغاز جنگ جهانی اول بازی کرد. همچنین سیاستهای جانشینان بیسمارک، یعنی شکلدادن اتحادهای کوتاه مدت و پرشمار، زمینهساز انزوای دیپلماتیک آلمان شد. امپراتوری آلمان در سال ۱۸۷۹ وارد اتحاد دوگانه با اتریش-مجارستان شد و در سال ۱۸۸۲ نیز ایتالیا با شکلگیری اتحاد سهگانه به این جمع اضافه شد؛ آلمان همچنین روابط نزدیکی را با امپراتوری عثمانی دنبال میکرد. با این حال، زمانی که بحران ژوئیه روی داد، ایتالیا از اتحاد با آلمان و اتریش-مجارستان خارج شد. پس از سقوط امپراتوری آلمان، یک جمهوری فدرال که به جمهوری وایمار مشهور شد، قدرت را در دست گرفت که مردم از آن بسیار ناراضی بودند و همین مسئله به ظهور نازیسم و آدولف هیتلر انجامید.
#afhu
#afhu
۱.۵k
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.