شـآ★پرك ٯلـبم
شـآ★پرك ٯلـبم
ℳ𝒪𝒯ℋ ℳ𝒴 ℋℰ𝒜ℛ𝒯
پــآرت:𝟐𝟑
"چرا دوباره ولش کردی؟اون هم آدمه جونگکوک،اونم قلب داره!"
پدرش با عصبانیت این رو به پسر گفتم و از اتاق خارج شد
"برای این کار دلیل داشتم پدر"
"پس بگو،امیدوارم یه دلیل قانع کننده داشته باشی! "
"اون پیش من تو خطره پدر
"من متوجه شدم که این چند روز ینفر مارو تعقیب میکنه
اما بیشترین خطر برای اون،خودمم"
" منظورت چیه؟ "
"پدر من دارم خطرناک میشم...هرروز نسبت به دیروز بیشتر برای خوردن خـ.ونش وسوسه میشم و این خطرناکه،هم برای من هم برای اون"
"فعلا برو تو اتاقت،فردا میری و ازش معزرت خواهی میکنی"
"نمیتونم،خطرناکه"
"برو توی اتاقت جونگکوک!"
"نامهی جونگکوک به هایری "
من متاسفم ماهزاده من
اما بهترین کار جدایی ما بود
گفتن اینا چه فایده ای داره؟
با گفتن اینا،ما دوباره به هم برمیگردیم؟
من نمیخواستم و نمیخوام از هم جدا باشیم،اما تو پیش من جات امن نیست
اگر یهو ناخواسته بهت حمله کنم و تمام خـ.ونتو از بدنت بیرون بکشم چی؟
فکر بهشم اذیتم میکنه
زندگی بدون تو جهنمه فرشتهـم
هرجایی از زمین
حتی بهشت بدون تو برای من جهنمه پریزاد!
جئون جونگکوک
𝟏𝟎𝟐𝟐/𝟐/𝟐𝟑
⏝ ⏝ ⏝ ⏝★ ⏝ ⏝ ⏝ ⏝
عشق دخترک به پسر،هر لحظه بیشتر میشد
دختر روی پل چوبی داخل باغش ایستاده بود و با چشمان اشکی نامه پسر را میخواند
+چرا دوباره تنهام گذاشتی؟
تو بردی...
من در این عشق بیپایان شکست خوردم
قلبم خیلی زود خودش را تسلیم زیبای هایت کرد ، امان از زیبای هایت که تمام احساسات قلبم را به زانو درآورد..
"چند روز بعد"
و اما این حق من نبود..
حقم نبود که روز هایم با اشک سپری میشود..
حقم نبود که با حرفهایت زخم های بر قلبم بزنی و روحم را آزرده خاطر کنی..
ای کاش زیر دست هایت به سمت مرگ میرفتم اما آن حرف ها را از زبان تو نمیشندیدم..
میتوانی جای زخم ها را خوب کنی؟
میتوانی حرف ها را از ذهنم پاک کنی؟
کافیست من را در آغوشت زندانی کنی
آنگاه خواهی فهمید طوریکه فکر میکردی ، خوشحال نبودم..
شکسته شدم ماه من
بدجوری شکسته شدم..
ادامه دادن این زندگی برایم سخت شده
بیا و تکه های شکسته شده ام را جمع کن
مگر همین را نمیخواستی؟
خب پس چرا منتظری؟
بیا دیگه
من صدایت کردم
مدت هاست که نامت را فریاد میزنم تا به دادم برسی!
پس چرا صدایم را نمی شنوی؟
بیا زخمی را که زدی درمان کن..
همین جوری رهایش نکن..
قلبم آتش گرفت..
بیا و آب باش
بیا و این آتش را خاموش کن..
ℳ𝒪𝒯ℋ ℳ𝒴 ℋℰ𝒜ℛ𝒯
پــآرت:𝟐𝟑
"چرا دوباره ولش کردی؟اون هم آدمه جونگکوک،اونم قلب داره!"
پدرش با عصبانیت این رو به پسر گفتم و از اتاق خارج شد
"برای این کار دلیل داشتم پدر"
"پس بگو،امیدوارم یه دلیل قانع کننده داشته باشی! "
"اون پیش من تو خطره پدر
"من متوجه شدم که این چند روز ینفر مارو تعقیب میکنه
اما بیشترین خطر برای اون،خودمم"
" منظورت چیه؟ "
"پدر من دارم خطرناک میشم...هرروز نسبت به دیروز بیشتر برای خوردن خـ.ونش وسوسه میشم و این خطرناکه،هم برای من هم برای اون"
"فعلا برو تو اتاقت،فردا میری و ازش معزرت خواهی میکنی"
"نمیتونم،خطرناکه"
"برو توی اتاقت جونگکوک!"
"نامهی جونگکوک به هایری "
من متاسفم ماهزاده من
اما بهترین کار جدایی ما بود
گفتن اینا چه فایده ای داره؟
با گفتن اینا،ما دوباره به هم برمیگردیم؟
من نمیخواستم و نمیخوام از هم جدا باشیم،اما تو پیش من جات امن نیست
اگر یهو ناخواسته بهت حمله کنم و تمام خـ.ونتو از بدنت بیرون بکشم چی؟
فکر بهشم اذیتم میکنه
زندگی بدون تو جهنمه فرشتهـم
هرجایی از زمین
حتی بهشت بدون تو برای من جهنمه پریزاد!
جئون جونگکوک
𝟏𝟎𝟐𝟐/𝟐/𝟐𝟑
⏝ ⏝ ⏝ ⏝★ ⏝ ⏝ ⏝ ⏝
عشق دخترک به پسر،هر لحظه بیشتر میشد
دختر روی پل چوبی داخل باغش ایستاده بود و با چشمان اشکی نامه پسر را میخواند
+چرا دوباره تنهام گذاشتی؟
تو بردی...
من در این عشق بیپایان شکست خوردم
قلبم خیلی زود خودش را تسلیم زیبای هایت کرد ، امان از زیبای هایت که تمام احساسات قلبم را به زانو درآورد..
"چند روز بعد"
و اما این حق من نبود..
حقم نبود که روز هایم با اشک سپری میشود..
حقم نبود که با حرفهایت زخم های بر قلبم بزنی و روحم را آزرده خاطر کنی..
ای کاش زیر دست هایت به سمت مرگ میرفتم اما آن حرف ها را از زبان تو نمیشندیدم..
میتوانی جای زخم ها را خوب کنی؟
میتوانی حرف ها را از ذهنم پاک کنی؟
کافیست من را در آغوشت زندانی کنی
آنگاه خواهی فهمید طوریکه فکر میکردی ، خوشحال نبودم..
شکسته شدم ماه من
بدجوری شکسته شدم..
ادامه دادن این زندگی برایم سخت شده
بیا و تکه های شکسته شده ام را جمع کن
مگر همین را نمیخواستی؟
خب پس چرا منتظری؟
بیا دیگه
من صدایت کردم
مدت هاست که نامت را فریاد میزنم تا به دادم برسی!
پس چرا صدایم را نمی شنوی؟
بیا زخمی را که زدی درمان کن..
همین جوری رهایش نکن..
قلبم آتش گرفت..
بیا و آب باش
بیا و این آتش را خاموش کن..
۷.۲k
۱۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.