تو درون من
تو درون من
ادامه پرات نوزدهم
جیا بلند شد و ات رو بغل کرد
اون تنها خانواده ای بود که ات داشت
حتی وقتی که ات خودش تشکیل خانواده داده بود اونا بازم باهم ارتباط داشتن
ات جیا رو خیلی دوست داشت
جیا از بغل ات در اومد و گفت
جیا:خیلی بهت تبریک میگم بچه کوشولوی خودم(ذوق)
جیا همیشه ات رو اینطوری با لحن مهربونی صدا میکرد....
جیا:بریم چرا همتون همینجوری خشکتون زده؟پاشید ببینم از الان به بعد باید خیلی حواسمون به اتی قشنگم باشه
نفرت و تعجب رو میشد تو چهره یون ها دید
متعجب بود
تو این فکر بود که چطور اتای که نمیتونست بچه دار بشه حالا یه بچه تو شکمش بود
این حقیقت بود
نمیشد تغییرش داد
اما اون سعی داشت کاری کنه که جونگ کوک با دخترخالش ازدواج کنه.....بچه دار نشدن بایول هم دلیل خوبی بود.....اما موفق نشده بود کوک رو قانع کنه....کوک عاشق ات بود....اینم یه حقیقت بود که نمیشد تغییرش داد
اما حالا.....چیو قراره بهونه بگیره برای دور شدن ات از کوک؟
اما شاید یون ها فقط نمیخواست کوک با ات باشه.....یعنی حاظر بود هرکسی جای ات رو اسه کوک بگیره
اما کی؟
زمان همه چیز رو مشخص میکنه
یونی و جونگی(پدر کوک) برخلاف یونها خوشحال بودند یونی بلند شد و آته را بغل کرد جونگی هم به کوک تبریک گفت و اون رو بغل کرد همه خوشحال بودند اما در این میون یه نفر هم قلبش شکسته بود
به نظرتون کی بود؟
درست حدس زدید.....
پارک جیمین
همه میدونیم که جیمین هم عاشق ات بود.....حالا بچه دار شدن ات رو هم دید.....واقعا برای یه نفر چقدر میتونه دردناک باشه؟
اما جیمین قلب مهربونی داشت
واسه همین خوشحال بود که ات خوشحاله
جیمین ویو
درسته اون واسه من نیست.....اما حداقل خوشحاله
همین کافیه واسه خوشحالی من
به هر حال سهم من از ات فقط نگاه کردن از دوره
باید بشینم و عاشقانه بهش نگاه کنم و از دور دوسش داشته باشم
الان خوشحاله......ولی نه با من
با یکی دیگه....
اشکالی نداره 💔
حداقلش اینه که خوشحاله مگه نه؟حتی اگه من نباشم.....
نویسنده ویو
ساعت تقریباً ۱۱ شب بودن که مهمونا رفتن
کوک و ات مشغول جمع کردن وسایل و آماده شدن واسه خواب بودن....انگار کوک رو رو ابرا گذاشته بودن....خیلی خوشحال بود
بالاخره به آرزوش رسید الان هم عشقشو داره....هن ۲ تا بچه گوگولی
ببخشید دیر گذاشتم واینکه نظرتون چیه؟
حس میکنم دارم گند میزنم.....
ادامه پرات نوزدهم
جیا بلند شد و ات رو بغل کرد
اون تنها خانواده ای بود که ات داشت
حتی وقتی که ات خودش تشکیل خانواده داده بود اونا بازم باهم ارتباط داشتن
ات جیا رو خیلی دوست داشت
جیا از بغل ات در اومد و گفت
جیا:خیلی بهت تبریک میگم بچه کوشولوی خودم(ذوق)
جیا همیشه ات رو اینطوری با لحن مهربونی صدا میکرد....
جیا:بریم چرا همتون همینجوری خشکتون زده؟پاشید ببینم از الان به بعد باید خیلی حواسمون به اتی قشنگم باشه
نفرت و تعجب رو میشد تو چهره یون ها دید
متعجب بود
تو این فکر بود که چطور اتای که نمیتونست بچه دار بشه حالا یه بچه تو شکمش بود
این حقیقت بود
نمیشد تغییرش داد
اما اون سعی داشت کاری کنه که جونگ کوک با دخترخالش ازدواج کنه.....بچه دار نشدن بایول هم دلیل خوبی بود.....اما موفق نشده بود کوک رو قانع کنه....کوک عاشق ات بود....اینم یه حقیقت بود که نمیشد تغییرش داد
اما حالا.....چیو قراره بهونه بگیره برای دور شدن ات از کوک؟
اما شاید یون ها فقط نمیخواست کوک با ات باشه.....یعنی حاظر بود هرکسی جای ات رو اسه کوک بگیره
اما کی؟
زمان همه چیز رو مشخص میکنه
یونی و جونگی(پدر کوک) برخلاف یونها خوشحال بودند یونی بلند شد و آته را بغل کرد جونگی هم به کوک تبریک گفت و اون رو بغل کرد همه خوشحال بودند اما در این میون یه نفر هم قلبش شکسته بود
به نظرتون کی بود؟
درست حدس زدید.....
پارک جیمین
همه میدونیم که جیمین هم عاشق ات بود.....حالا بچه دار شدن ات رو هم دید.....واقعا برای یه نفر چقدر میتونه دردناک باشه؟
اما جیمین قلب مهربونی داشت
واسه همین خوشحال بود که ات خوشحاله
جیمین ویو
درسته اون واسه من نیست.....اما حداقل خوشحاله
همین کافیه واسه خوشحالی من
به هر حال سهم من از ات فقط نگاه کردن از دوره
باید بشینم و عاشقانه بهش نگاه کنم و از دور دوسش داشته باشم
الان خوشحاله......ولی نه با من
با یکی دیگه....
اشکالی نداره 💔
حداقلش اینه که خوشحاله مگه نه؟حتی اگه من نباشم.....
نویسنده ویو
ساعت تقریباً ۱۱ شب بودن که مهمونا رفتن
کوک و ات مشغول جمع کردن وسایل و آماده شدن واسه خواب بودن....انگار کوک رو رو ابرا گذاشته بودن....خیلی خوشحال بود
بالاخره به آرزوش رسید الان هم عشقشو داره....هن ۲ تا بچه گوگولی
ببخشید دیر گذاشتم واینکه نظرتون چیه؟
حس میکنم دارم گند میزنم.....
۴.۸k
۱۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.