فیک شوگا
فیک شوگا
گذر سال
پارت ۲۱,
.
.
مینچوی:اوه سلام بر زیباترین دختر مدرسه
ا.ت:بیا اینور میخوام برم
مینچوی:قبل از اینکه بری باید یه بوس به ددی بدی بعد بری
ا.ت:گمشو اونور (کمی داد) با خودم خدا خدا میکردم که تهیونگ و شوگا منو نبینن
مینچوی:دستامو گرفت هرکاری کردم نتونستم دستامو وا کنم فقط جیغ میکشیدم داشت میمود جلو و لبمو ببوسه که با مشت یکی پخش زمین شد و من آزاد شدم
اون شوگا بود
چقدر میخواستم بغلش کنم و ساعت ها بهش نگاه کنم ولی حیف که اولین قانون مافیا بودن عاشق نشدنه ولی مگه من چند بار زندگی میکنم همینطور مات و مبهوت به زمین خیره شده بودم همه افکارم به ذهنم فشار آورده بود و یهو توی کمرم درد زیاد و عجیبی حس کردم که دیدم جیا اون دختره هرزه چاقو رو فرو کرد تو کمرم از تو دهنم خون میومد آنقدر زخم چاقو عمیق بود که به معدم رسیده بود و باعث شد خون بالا بیارم
که یهو نگاه شوگا به من افتاد که همینطور داشتم خون بالا میآوردم که یهو جیا از تو کمرم چاقو رو کشید بیرون که افتادم پایین و سیاهییی
ویو نویسنده
ا.ت بیهوش شد و شوگا سمت ا.ت اومد و بغلش کرد آمبولانس زنگ زدنو اومدن ا.ت و بردن و شوگا هم باهاش رفت اشکای شوگا پشت سر هم میریخت و
شوگا:ببخش ببخش که اون روز تو بیمارستان اون حرفارو بهت زدم ببخش ل.ت بلندشو بلند شو بگو حالت خوبه بلند شو بگو دیگه بلندشو تا بهت بگم که چقدر دوست دارم بگم که دیوانه وار عاشقتم بلند شو تا بگم بهت
و بله شوگا همینطور اشک میریخت و خودش و سرزنش میکرد تا وقتی که رسیدن بیمارستان و سریع پرستارها ا.ت و بردن اتاق عمل
تهیونگ و شوگا و جیمین و جونگکوک و جیهوپ و لیا و میونگ بی صبرانه منتظر اومدن دکتر هستن الان دیگه کل مدرسه از علاقه شوگا به ا.ت مطلع شدن
شوگا یه گوشه نشسته و استرس داره و تهیونگ بدتر داره استرس میکشه شاید برای این دوتا بدترین لحظات عمرشون رو داشتن سپری میکردن
که بلاخره دکتر اومد
تهیونگ دست و پایش سست شده بود ولی به خاطر ا.ت بلند شد و سمت دکتر رفت
دکتر:خوشبختانه بیمار و نجات دادیم ولی خون زیادی از دست دادن گروه خونی ایشون B+هستش و نیاز داریم که یکی خون بده
شوگا: من B+ هستم
دکتر :یه نفر کنه باید یکی دیگه هم باشه
جیمین:منم B+هستم
دکتر:خب شما دونفر همراه من بیاین
(شاید بگین که چرا تهیونگ خون نمیده چون گروه خونیش متفاوته مثل خودمو داداشم)
ا.ت توی اتاق عمل داشت جون میداد و شوگا توی سالن انتظار
(جیمین هم عاشق ا.ت بود ولی دید که شوگا بی نهایت ا.ت و دوست داره خودشو کنار کشید )
مادر و پدر ا.ت رسیدن و مادر ا.ت همینطور اشک میریخت لیا و میونگ دلداریش میدادن حال تهیونگ و پدرشم اصلا خوب نبود که پسرا اونارو دلداری میدان ولی این وسط حال شوگا از همه خراب تر بود
گذر سال
پارت ۲۱,
.
.
مینچوی:اوه سلام بر زیباترین دختر مدرسه
ا.ت:بیا اینور میخوام برم
مینچوی:قبل از اینکه بری باید یه بوس به ددی بدی بعد بری
ا.ت:گمشو اونور (کمی داد) با خودم خدا خدا میکردم که تهیونگ و شوگا منو نبینن
مینچوی:دستامو گرفت هرکاری کردم نتونستم دستامو وا کنم فقط جیغ میکشیدم داشت میمود جلو و لبمو ببوسه که با مشت یکی پخش زمین شد و من آزاد شدم
اون شوگا بود
چقدر میخواستم بغلش کنم و ساعت ها بهش نگاه کنم ولی حیف که اولین قانون مافیا بودن عاشق نشدنه ولی مگه من چند بار زندگی میکنم همینطور مات و مبهوت به زمین خیره شده بودم همه افکارم به ذهنم فشار آورده بود و یهو توی کمرم درد زیاد و عجیبی حس کردم که دیدم جیا اون دختره هرزه چاقو رو فرو کرد تو کمرم از تو دهنم خون میومد آنقدر زخم چاقو عمیق بود که به معدم رسیده بود و باعث شد خون بالا بیارم
که یهو نگاه شوگا به من افتاد که همینطور داشتم خون بالا میآوردم که یهو جیا از تو کمرم چاقو رو کشید بیرون که افتادم پایین و سیاهییی
ویو نویسنده
ا.ت بیهوش شد و شوگا سمت ا.ت اومد و بغلش کرد آمبولانس زنگ زدنو اومدن ا.ت و بردن و شوگا هم باهاش رفت اشکای شوگا پشت سر هم میریخت و
شوگا:ببخش ببخش که اون روز تو بیمارستان اون حرفارو بهت زدم ببخش ل.ت بلندشو بلند شو بگو حالت خوبه بلند شو بگو دیگه بلندشو تا بهت بگم که چقدر دوست دارم بگم که دیوانه وار عاشقتم بلند شو تا بگم بهت
و بله شوگا همینطور اشک میریخت و خودش و سرزنش میکرد تا وقتی که رسیدن بیمارستان و سریع پرستارها ا.ت و بردن اتاق عمل
تهیونگ و شوگا و جیمین و جونگکوک و جیهوپ و لیا و میونگ بی صبرانه منتظر اومدن دکتر هستن الان دیگه کل مدرسه از علاقه شوگا به ا.ت مطلع شدن
شوگا یه گوشه نشسته و استرس داره و تهیونگ بدتر داره استرس میکشه شاید برای این دوتا بدترین لحظات عمرشون رو داشتن سپری میکردن
که بلاخره دکتر اومد
تهیونگ دست و پایش سست شده بود ولی به خاطر ا.ت بلند شد و سمت دکتر رفت
دکتر:خوشبختانه بیمار و نجات دادیم ولی خون زیادی از دست دادن گروه خونی ایشون B+هستش و نیاز داریم که یکی خون بده
شوگا: من B+ هستم
دکتر :یه نفر کنه باید یکی دیگه هم باشه
جیمین:منم B+هستم
دکتر:خب شما دونفر همراه من بیاین
(شاید بگین که چرا تهیونگ خون نمیده چون گروه خونیش متفاوته مثل خودمو داداشم)
ا.ت توی اتاق عمل داشت جون میداد و شوگا توی سالن انتظار
(جیمین هم عاشق ا.ت بود ولی دید که شوگا بی نهایت ا.ت و دوست داره خودشو کنار کشید )
مادر و پدر ا.ت رسیدن و مادر ا.ت همینطور اشک میریخت لیا و میونگ دلداریش میدادن حال تهیونگ و پدرشم اصلا خوب نبود که پسرا اونارو دلداری میدان ولی این وسط حال شوگا از همه خراب تر بود
۳.۱k
۱۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.