فیک( هنوزم دوست دارم ) پارت ۷
فیک( هنوزم دوست دارم ) پارت ۷
ا.ت ویو
بعدی جمع کردن وسایلم از جام بلند شدم...خاستم از بخش برم بیرون که خانم چانگ صدام زد...
به سمتش رفتم...
خانم چانگ: کارآموز چوی...ازت میخام تا جایی بری..
ا.ت: کجا؟
ک در این لحظه صدا جونگکوکم اومد..
جونگکوک: چیزی شده..
خانم چانگ: ا.ت و جونگکوک و تو سئوک( سئوک و کمی بلند گفت)
سئوک با صدا زدن اسمش اومد کنارمون...
سئوک: بلی خانم..
خانم چانگ: خب ا.ت جونگکوک و سئوک ازتون میخام درمورد تحقیق ک امروز ا.ت انجام داده بیشتر معلومات واسم پیدا کنین تا یه خبر داغ باشه...
ا.ت: خبر دو مافیا..
خانم چانگ: آره...ازتون میخام تا دو روز دیگه واسم خبر های داغ بیارین تا بیتونم تو اولین فرصت پخشش کنیم
ا.ت: اما...
خانم چانگ: میدونم میخای بگی سخته..اما این کارتونه....توی تحقیق ک انجام داده بودی درمورد یه کلاب شبانه گفته بودی میخام اول اونجا برین..
جونگکوک: خانم اما این کار سخته...
خانم چانگ: پس میخاین اخراج شین...
ا.ت: نه نه من قبول دارم خانم امشب میرم...
سئوک: منم...
جونگکوک: باشه پس منم قبول دارم...
خانم چانگ: پس تا دو روز دیگه منتظر خبرم...
سه تایی گفتیم باشه...
منتظر سئوک موندیم تا وسایلشو جمع کرد و بعدش بيرون شدیم....جلو ساختمون وایستادیم...
ا.ت: خب الان چیکار کنیم..
جونگکوک: باید بریم...
ا.ت: اون ک خودمم میدونم اما چجوری...
سئوک: واسه تحقیق باید این کارو انجام داد...خب ۹ شب دم در کلاب منتظر هم میمونیم...البته نباید کسی قیافه مون ببینه...
ا.ت: پس چجوری...
سئوک: یه ماسک عینک نمیدونم..یچیزی ک باهاش بیتونم صورتمون و بپوشونیم....
جونگکوک: باشه پس ۹ شب دم در کلاب همو میبینیم...
با سئوک خداحافظی کردیم و اون رفت..و بعدش جونگکوک منو رسوند خونه..و گفت دوباه دنبالم میاد ک باهم بریم....
زنگ درو زدم مامانم بازش کرد..سلام کردم و رفتم تو....کفشامو با دمپایی عوض کردم...کیفمو تو هال رو مبل گذاشتم و خودم روش نشستم...
بابا ا.ت: خسته ای...
ا.ت: خیلی...
مامان ا.ت: شام آمادست...بخور و بعدش بخواب.
ا.ت: نمیتونم بخوابم...باید برم...
بابا ا.ت: کجا؟
ا.ت: واسه یه تحقیق باید تا جایی برم...
مامان ا.ت: تنهایی..
ا.ت: نه ...
بابا ا.ت: خوبه ک تنها نیستی..
ا.ت: خب من برم یه حموم...
مامان ا.ت: باشه زود بیا...
ا.ت: باااشششههه( کشید)
غلط املایی بود معذرت 🤍⚘
بچه ها یه خواهش دارم ..لطفا واسم دعا کنین ک درخواستم و قبول کنن...فردا معلوم میشه نمیخوام بگم چیه فقط دعا کنین قبول شم چون خیلی تلاش کردم.
اگه قبول شدم دو پارت از هر دو فیک میزارم🙏🥺🥺⚘
ا.ت ویو
بعدی جمع کردن وسایلم از جام بلند شدم...خاستم از بخش برم بیرون که خانم چانگ صدام زد...
به سمتش رفتم...
خانم چانگ: کارآموز چوی...ازت میخام تا جایی بری..
ا.ت: کجا؟
ک در این لحظه صدا جونگکوکم اومد..
جونگکوک: چیزی شده..
خانم چانگ: ا.ت و جونگکوک و تو سئوک( سئوک و کمی بلند گفت)
سئوک با صدا زدن اسمش اومد کنارمون...
سئوک: بلی خانم..
خانم چانگ: خب ا.ت جونگکوک و سئوک ازتون میخام درمورد تحقیق ک امروز ا.ت انجام داده بیشتر معلومات واسم پیدا کنین تا یه خبر داغ باشه...
ا.ت: خبر دو مافیا..
خانم چانگ: آره...ازتون میخام تا دو روز دیگه واسم خبر های داغ بیارین تا بیتونم تو اولین فرصت پخشش کنیم
ا.ت: اما...
خانم چانگ: میدونم میخای بگی سخته..اما این کارتونه....توی تحقیق ک انجام داده بودی درمورد یه کلاب شبانه گفته بودی میخام اول اونجا برین..
جونگکوک: خانم اما این کار سخته...
خانم چانگ: پس میخاین اخراج شین...
ا.ت: نه نه من قبول دارم خانم امشب میرم...
سئوک: منم...
جونگکوک: باشه پس منم قبول دارم...
خانم چانگ: پس تا دو روز دیگه منتظر خبرم...
سه تایی گفتیم باشه...
منتظر سئوک موندیم تا وسایلشو جمع کرد و بعدش بيرون شدیم....جلو ساختمون وایستادیم...
ا.ت: خب الان چیکار کنیم..
جونگکوک: باید بریم...
ا.ت: اون ک خودمم میدونم اما چجوری...
سئوک: واسه تحقیق باید این کارو انجام داد...خب ۹ شب دم در کلاب منتظر هم میمونیم...البته نباید کسی قیافه مون ببینه...
ا.ت: پس چجوری...
سئوک: یه ماسک عینک نمیدونم..یچیزی ک باهاش بیتونم صورتمون و بپوشونیم....
جونگکوک: باشه پس ۹ شب دم در کلاب همو میبینیم...
با سئوک خداحافظی کردیم و اون رفت..و بعدش جونگکوک منو رسوند خونه..و گفت دوباه دنبالم میاد ک باهم بریم....
زنگ درو زدم مامانم بازش کرد..سلام کردم و رفتم تو....کفشامو با دمپایی عوض کردم...کیفمو تو هال رو مبل گذاشتم و خودم روش نشستم...
بابا ا.ت: خسته ای...
ا.ت: خیلی...
مامان ا.ت: شام آمادست...بخور و بعدش بخواب.
ا.ت: نمیتونم بخوابم...باید برم...
بابا ا.ت: کجا؟
ا.ت: واسه یه تحقیق باید تا جایی برم...
مامان ا.ت: تنهایی..
ا.ت: نه ...
بابا ا.ت: خوبه ک تنها نیستی..
ا.ت: خب من برم یه حموم...
مامان ا.ت: باشه زود بیا...
ا.ت: باااشششههه( کشید)
غلط املایی بود معذرت 🤍⚘
بچه ها یه خواهش دارم ..لطفا واسم دعا کنین ک درخواستم و قبول کنن...فردا معلوم میشه نمیخوام بگم چیه فقط دعا کنین قبول شم چون خیلی تلاش کردم.
اگه قبول شدم دو پارت از هر دو فیک میزارم🙏🥺🥺⚘
۱۰.۳k
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.