پارت چهارم
یونا:
وای حالا که من و یوری راهمون رو برای پیدا کردن هانول جدا کردیم باید تنها دنبال دنبال هانول بگردم.
داشتم با خودم حرف میزدم که یهو با چیزی که مواجه شدم خشکم زد
یه پسری رو دیدم که سعی میکرد همراه خودش یه دختر رو به زور ببره و اون دختر سعی میکرد از دستش فرار کنه و جیغ میزد و درخواست کمک میکرد اول خواستم بیخیالش شم اما وجدانم اجازه نداد، اما من خودم ترسوئم چطوری بهش کمک کنم؟
کوک:
با ته توی راه خونه بودیم که با چیزی که دیدم از مغز تا استخوان اعصبانی شدم اون هانول بود که یه پسر سعی میکرد با خودش ببرتش؟
ته با تعجب گفت
ته: اون هانول نیست؟
کوک با داد و اعصبانیت عربده کشید
کوک: اون این بیرون چیکاررر میکنهههه؟؟
راوی:
کوک تا اومد واکنش نشون بده و کمک هانول کنه با چیزی که دید سر جاش خشکش زد و حس کرد قلبش یه تپش جا انداخته
درسته اون.......
وای حالا که من و یوری راهمون رو برای پیدا کردن هانول جدا کردیم باید تنها دنبال دنبال هانول بگردم.
داشتم با خودم حرف میزدم که یهو با چیزی که مواجه شدم خشکم زد
یه پسری رو دیدم که سعی میکرد همراه خودش یه دختر رو به زور ببره و اون دختر سعی میکرد از دستش فرار کنه و جیغ میزد و درخواست کمک میکرد اول خواستم بیخیالش شم اما وجدانم اجازه نداد، اما من خودم ترسوئم چطوری بهش کمک کنم؟
کوک:
با ته توی راه خونه بودیم که با چیزی که دیدم از مغز تا استخوان اعصبانی شدم اون هانول بود که یه پسر سعی میکرد با خودش ببرتش؟
ته با تعجب گفت
ته: اون هانول نیست؟
کوک با داد و اعصبانیت عربده کشید
کوک: اون این بیرون چیکاررر میکنهههه؟؟
راوی:
کوک تا اومد واکنش نشون بده و کمک هانول کنه با چیزی که دید سر جاش خشکش زد و حس کرد قلبش یه تپش جا انداخته
درسته اون.......
۴.۹k
۲۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.